
کتابهای خودشناسی که این روزها به آثاری پُر فروش تبدیل شدهاند، اثرهایی هستند که میتواننددر بسیاری از موارد به ما کمک کنند. یکی از این کتابها “خرده عادت ها” نام دارد که اثر بسیار درخشانی است. در ادامه متن بریدههایی مهم از این کتاب را جمع آوری کردهایم و برای شما قرار دادیم.
فهرست موضوعات این مطلب
این کتاب درباره چیست؟بریده هایی مهم از کتاب خرده عادت هامتن هایی از کتاب خره عادت هامهمترین بخش های کتاب خرده عادت هااین کتاب درباره چیست؟
کتاب خرده عادت ها، نوشتهی جیمز کلیر راهی آسان و اثباتشده برای ایجاد عادتهای خوب و از بینبردن عادتهای بد است. با خواندن کتاب خرده عادتها یاد میگیریم چطور عادتهای بد را ترک کنیم و با انجام دادن چند راهکار ساده به موفقیت دست یابیم. این کتاب با نام عادتهای اتمی نیز منتشر شده است.
کتاب خرده عادت ها، راهی آسان و اثبات شده برای ترک عادات بد به شما پیشنهاد میدهد. برای ایجاد عادتهای بهتر، بیش از یک راه وجود دارد. اما کتاب خرده عادت ها بهترین راهی را توصیف میکند که میشناسیم؛ رویکردی که صرفنظر از نقطهٔ شروع و چیزی که میخواهید تغییرش بدهید، مؤثر خواهد بود. استراتژیهایی که جیمز کلیر ارائه میکند، برای هرکسی که به دنبال سیستم گامبهگام برای پیشرفت میگردد، مفید است.
تا زمانی که بحث بر سر رفتار انسانی است، کتاب خرده عادتها میتواند راهنما باشد. مطالعهی کتاب خرده عادت ها به شما کمک میکند هر روز یکدرصد بهتر شوید. از خطاهایی که بیشتر مردم هنگام تغییر عادتها مرتکب میشوند پرهیز کنید. هویتی قویتر پیدا کنید و خودتان را بیشتر باور داشته باشید. حتی وقتی پرمشغله هستید برای ایجاد عادات خوب وقت پیدا کنید. اگر از برنامهتان جاماندهاید، دوباره آن را پی بگیرد و مهمتر از همه این که چگونه این ایدهها را در زندگی واقعی عملی کنید.
بریده هایی مهم از کتاب خرده عادت ها
«زمانی که به نظر میرسد هیچچیز کمکی نخواهد کرد، میروم و به سنگتراشی نگاه میکنم که برای صدمین بار روی سنگ ضربه وارد میکند، بدون اینکه ترکی ایجاد شود؛ اما در صدویکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد میشود و میدانم که آخرین ضربه نبود که آنرا خرد کرد، بلکه تمام آن ضربههای پیشین مسبب آن بود.»
سحرخیز شدن فاز
۱: هر شب ساعت ده شب خانه باش. فاز ۲: هر شب همهٔ دستگاهها (تلویزیون، تلفن و نظایر این) را ساعت ده شب خاموش کن. فاز ۳: هر شب تا حداکثر ساعت ده شب در رختخواب باش (کتاب بخوان یا با همسرت صحبت کن). فاز ۴: هر شب حداکثر تا ساعت ده شب همهٔ چراغها را خاموش کن. فاز ۵: هر روز ساعت شش صبح بیدار شو.
بهعنوان قاعدهای کلی، هرقدر به فردی نزدیکتر باشیم، بیشتر در معرض تقلید عادتهای او قرار داریم.
«فقیربودن داراییِ کم داشتن نیست، بیشتر خواستن است.».
هرچه بیشتر یک رفتار را تکرار کنید، هویت مرتبط با آن رفتار را تقویت میکنید. کلمهٔ identity که بهمعنی «هویت» است از ریشهٔ کلمهٔ لاتین essentitas بهمعنی «بودن» و کلمهٔ لاتین identidem بهمعنی «مکرراً» آمده است. هویت شما بهمعنی واقعیِ کلمه «بودن مدام» تان است.
اگر تلویزیوندیدن را به تأخیر بیندازید و تکالیفتان را انجام دهید، عموماً چیزهای بیشتری یاد میگیرید و نمرات بهتری کسب میکنید. اگر در مغازه دسر و چیپس نخرید، اغلب وقتی به خانه میرسید غذای سالمتری میخورید. در برخی موارد، تقریباً در تمام زمینهها، موفقیت نیازمند چشمپوشی از پاداشی فوری بهنفع پاداشی تأخیری است.
شب زود به رختخواب میرفتم و در دنیای بههمریختهی خوابگاه، اتاقم را تمیز و مرتب نگه میداشتم. این پیشرفتها کوچک بودند؛ اما باعث میشدند حس کنم بر زندگیام مسلطم.
– هدف این نیست که کتابی بخوانید، بلکه هدف این است که به آدمی کتابخوان «تبدیل» شوید.
بامبو در پنج سال اول چندان به چشم نمیآید، چون در زیرِ زمین ریشههای مستحکم ایجاد میکند و سپس در عرض شش هفته به حدود سه متر میرسد.
شما به عادتهایتان تبدیل میشوید.
نشاندادن تصاویر ریههای سیاهشده به کسانی که سیگار میکشند، فقط اضطراب آن هارا بالا میبرد که باعث میشود خیلی از مردم بهسمت سیگار بروند. اگر مراقب محرکها نباشید، میتوانید باعث ایجاد همان رفتاری شوید که سعی در جلوگیری از آنرا داشتید.
قانون دو دقیقه میگوید: «وقتی عادت جدیدی را شروع میکنید، باید انجام آن کمتر از دو دقیقه طول بکشد.»
به درون خود نگاه کنید و بپرسید «چهکاری بهطور طبیعی برایم مناسب است؟ چه زمانی حس زندهبودن داشتهام؟ چه زمانی حس کردهام خودم هستم؟» قضاوت درونی یا خوشحالکردن دیگران ممنوع،
سالها دانشمندان فکر میکردند که دوپامین فقط با لذت سروکار دارد؛ اما حالا مشخص شده است که در بسیاری از فرایندهای عصبی اعم از انگیزه، یادگیری و حافظه، مجازات و انزجار، و حرکت داوطلبانه نقشی اساسی دارد. وقتی حرف عادت به میان میآید، نکتهٔ اساسی این است که دوپامین نهتنها زمانی ترشح میشود که لذتی را تجربه میکنید، بلکه زمان انتظارکشیدن برای آن هم ترشح میشود.
هماکنون هویتتان را، هرچه هست، فقط به این دلیل باور دارید که شواهدش را میبینید. اگر بیست سال تمام هر یکشنبه به کلیسا بروید، مدرکی برای متدینبودنتان دارید. اگر شبی یک ساعت زیستشناسی بخوانید، آنوقت مدرکی دال بر درسخوانبودن خودتان دارید. اگر حتی وقتی برف میآید هم باشگاهرفتن را کنار نگذارید، آنوقت مدرکی دارید که میگوید شما مقید به ورزشکردن هستید. هرچه مدارک و شواهد بیشتری برای یک باور و عقیده داشته باشید، بیشتر آنرا باور میکنید.
هرقدر بیشتر خودتان را احمق، نادان یا زشت بدانید، زندگی را نیز به همان صورت خواهید دید و در حلقهای فکری گرفتار میشوید. طرزفکر شما دربارهی دیگران نیز به همین شکل است. اگر دیگران را عصبانی، بیانصاف یا خودخواه ببینید، این نوع افراد را همهجا خواهید دید.
زمانی که مشکلات را در سطح نتایج حل کنید، فقط موقتاً حلشان کردهاید. برای دستیابی به نتیجهٔ موردنظر، باید مشکلات را در سطح سیستم حل کنید و دادههای ورودی را تغییر دهید تا بازده خروجی خودش تغییر کند.
با داشتن عادتهای یکسان به نتایج یکسانی خواهیم رسید؛ اما با داشتن عادتهای بهتر، هرچیزی ممکن است.
از همسرم خواستم برای اولین جلسهٔ مانیکور برایم وقت بگیرد. فکر کردم اگر برای درستکردن ناخنهایم پول بدهم، دیگر ناخن نمیخورم… و جواب داد، ولی برای پولش نبود. مانیکور باعث شد ناخنهایم برای اولینبار در تمام عمرم قشنگ بشود، حتی خود مانیکورکننده هم گفت اگر ناخن جویدنم را در نظر نگیرد، ناخنهای خیلی جذاب و سالمی دارم. ناگهان حس کردم به ناخنهایم افتخار میکنم. بااینکه این چیزی نبود که هرگز به آن فکر کرده باشم و دنبالش رفته باشم، باعث شد تغییر کنم. از آن موقع دیگر ناخن نخوردم، حتی فکرش هم به سرم نزد و برای این است که حالا دیگر مراقبت از ناخنهایم مایهٔ افتخارم است.»
«برای نوشتن کتابی فوقالعاده، باید اول به خودِ کتاب تبدیل شوید.»
زمانی که عاشق فرایند باشید، نه نتیجه، دیگر مجبور نیستید صبر کنید تا به خودتان مجوز خوشبختی بدهید. میتوانید هربار که سیستمتان بهدرستی به جلو میرود، راضی و خشنود باشید.
برای پیشرفت باید بعضی از آموختهها را فراموش کنید. برای رسیدن به بهترین نسخهٔ ممکن از خودتان باید دائم عقایدتان را ویرایش و هویتتان را بهروز کنید و آنرا گسترش دهید.
وقتی همسنوسالهایم شبها تا دیروقت بیدار میماندند و بازیهای ویدیوئی بازی میکردند، من عادتهای خوبی برای خوابیدن در خودم ایجاد کردم. هر شب زود به رختخواب میرفتم و در دنیای بههمریختهٔ خوابگاه، اتاقم را تمیز و مرتب نگه میداشتم. این پیشرفتها کوچک بودند؛ اما باعث میشدند حس کنم بر زندگیام مسلطم
اتخاذ یک تصمیم که اوضاع را یک درصد بهتر یا بدتر میکند، شاید در لحظه بیاهمیت بهنظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل میدهند، این انتخابها میتوانند تفاوت ایجاد کنند؛ تفاوت میان کسی که هستید و کسی که میتوانستید باشید.
سالها تصور میکردم که خوشبختی چیزی است که در آینده از آن لذت خواهم برد. به خودم قول میدادم که اگر ده کیلوگرم عضله داشته باشم یا تجارتم در نیویورک تایمز معرفی شود، آنوقت میتوانم به آرامش کامل برسم.
هرقدر بیشتر خودتان را احمق، نادان یا زشت بدانید، زندگی را نیز به همان صورت خواهید دید و در حلقهای فکری گرفتار میشوید.
توماس فرانک، کارآفرینی از بولدر کلرادو، هر روز صبح سر ساعت پنج دقیقه به شش از خواب بیدار میشود و اگر بیدار نشود، برنامهی خودکاری تنظیم کرده که توییت کند: «ساعت شش است و هنوز بیدار نشدهام، چون تنبلم! به این توییت پاسخ دهید و پنج دلار ازطریق پیپل دریافت کنید (محدود به پنج نفر اول)، البته با این فرض که زنگ بیدارباشم درست کار کرده باشد.»
«زمانی که به نظر میرسد هیچچیز کمکی نخواهد کرد، میروم و به سنگتراشی نگاه میکنم که برای صدمین بار روی سنگ ضربه وارد میکند، بدون اینکه ترکی ایجاد شود؛ اما در صدویکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد میشود و میدانم که آخرین ضربه نبود که آنرا خرد کرد، بلکه تمام آن ضربههای پیشین مسبب آن بود.»
چطور عادت خوب ایجاد کنیم؟ قانون اول (نشانه): واضحش کن. قانون دوم (اشتیاق): جذابش کن. قانون سوم (پاسخ): سادهاش کن. قانون چهارم (پاداش): لذتبخشش کن. برای ازبینبردن عادتهای بد هم میتوانیم این قوانین را معکوس کنیم.
ناوال راویکانت میگوید: «فوتوفن انجامدادن هر کاری این است که ابتدا برای آن اشتیاق ایجاد کنید.»
مردم منعکسکنندهی رفتار خود شما هستند. هرقدر به دیگران بیشتر کمک کنید، دیگران هم بیشتر میخواهند به شما کمک کنند. اگر در هر رابطه کمی بهتر باشید، در طول زمان شبکهای از روابط محکم و قوی میسازید.
بیشتر آدمهایی که در پی بهبود هستند، حتی به فکر تغییردادن هویت نمیافتند و فقط فکر میکنند: «میخواهم لاغر باشم (نتیجه) و اگر به این رژیم بچسبم، حتماً لاغر میشوم (فرایند).» آنها هدف تعیین میکنند و فرایند رسیدن به آن هدف را معین میکنند، بدون اینکه به عقایدی که محرک اصلی اعمالشان هستند فکر کنند. آنها هیچوقت نحوهٔ نگریستن به خود را تغییر نمیدهند و درنمییابند هویت قدیمیشان میتواند برنامههای جدیدشان برای تغییر را خراب کند.
سحرخیز شدن فاز ۱: هر شب ساعت ده شب خانه باش. فاز ۲: هر شب همهی دستگاهها (تلویزیون، تلفن و نظایر این) را ساعت ده شب خاموش کن. فاز ۳: هر شب تا حداکثر ساعت ده شب در رختخواب باش (کتاب بخوان یا با همسرت صحبت کن). فاز ۴: هر شب حداکثر تا ساعت ده شب همهی چراغها را خاموش کن. فاز ۵: هر روز ساعت شش صبح بیدار شو.
تصور کنید اتاقتان نامرتب است و میخواهید آنرا تمیز کنید. اگر انرژی خود را به تمیزکردن اتاق اختصاص دهید، اتاقتان تمیز میشود؛ اما اگر همان بینظمی را، که باعث نامرتبشدن اتاق شده، ادامه دهید، بهزودی تلی از زباله و آشغال خواهید داشت که همیشه میخواستید آنرا تمیز کنید. ازآنجاکه هرگز سیستم خود را تغییر ندادهاید، بازهم به همان نتیجه خواهید رسید. شما علائم یک مشکل را برطرف کردهاید؛ اما در علت آن تغییری ایجاد نکردهاید.
این فرایندی ساده و دو مرحلهای است: ۱. تصمیم بگیرید چه نوع آدمی میخواهید باشید؛ ۲. با بُردهای کوچک آنرا به خودتان ثابت کنید. اول، تصمیم بگیرید چه کسی میخواهید باشید. این برای همهٔ سطوح صدق میکند: فرد، تیم، جامعه و ملت. میخواهید حامی چه چیزی باشید؟ چه اصول و ارزشهایی دارید؟ میخواهید چه کسی باشید؟ اینها سؤالات بزرگی هستند و خیلیها نمیدانند باید از کجا شروع کنند، ولی میدانند چه نتیجهای میخواهند بگیرند
قرار نیست هر عادتی را که دیگران میگویند در خود ایجاد کنید. عادتی را ایجاد کنید که برای شما بهترین است، نه عادتی که محبوبترین است.
ما اغلب به درخواستهای کوچک پاسخ مثبت میدهیم؛ چون دراینباره که چه کار دیگری باید حتماً انجام شود صراحت کافی نداریم. هنگامی که رؤیاهایتان مبهم هستند، آسان است که تمام روز انتظارات کوچک را توجیه کنید و هرگز بهسمت کارهای خاص موردنیاز برای موفقیت نروید.
در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که زمانی که شامپانزهای بهعنوان عضو گروه، راه مؤثر برای شکستن نارگیل را فرامیگیرد و سپس به گروه جدیدی میپیوندد که از سازوکار ضعیفتری استفاده میکنند، از روش مؤثر برای شکست نارگیل خودداری میکند تا بهتر بتواند با سایر شامپانزهها همراه شود. انسانها هم همینطور هستند. یک فشار درونی عظیم، فرد را وادار میکند با هنجارهای گروه همراه شود. پاداش پذیرفتهشدن از پاداش پیروزی در یک بحث، باهوش بهنظررسیدن یا یافتن حقیقت، بیشتر است. بیشتر روزها، ترجیح میدهید همراه با جمع و در اشتباه باشید تا اینکه طرف حق و تنها باشید.
لازلو به داشتن پشتکار باوری عمیق داشت. درحقیقت، این تنها چیزی بود که به آن اعتقاد داشت. او ایدهٔ مهارت درونی را کاملاً مردود میدانست. لازلو باور داشت که یک کودک با تمرین و بهبود عادتهای مثبت میتواند در هر زمینهای به نابغه تبدیل شود. شعار او این بود: «نابغه به همین صورت متولد نمیشود، بلکه براثر آموزش و تمرین به نبوغ میرسد.»
هرچه فکر یا عملی بیشتر با هویت شما گره خورده باشد تغییردادن آن سختتر میشود.
اگر در هر روزِ یک سال یک درصد بهتر شوید، درنهایت سیوهفت برابر بهتر از قبل خواهید بود. ازسویدیگر، اگر هر روزِ یک سال را یک درصد بدتر شوید، تقریباً تا صفر نزول کردهاید
متن هایی از کتاب خره عادت ها
یک دقیقه شنا بهتر از اصلاً ورزشنکردن است. یک دقیقه تمرین گیتار بهتر از اصلاً تمریننکردن است. یک دقیقه خواندن بهتر از این است که اصلاً کتابی به دست نگیرید. بهتر است از آنچه انتظار دارید کمتر انجام دهید، تا اینکه اصلاً انجام ندهید.
هرکسی وقتی انگیزه داشته باشد میتواند سخت کار کند. مهم توانایی ادامهدادن در مواقعی است که کار هیجانانگیز نیست.
شما اغلب خودتان را متقاعد میکنید که دستاوردهای بزرگ به اقدامات بزرگ نیاز دارند. برای کاهش وزن، راهاندازی کسبوکار، نوشتن کتاب، پیروزی در مسابقه یا دستیابی به هر هدفی، چنان فشاری به خودتان میآورید که زمین زیرپایتان به لرزه دربیاید و به چنان پیشرفتی برسید که همه از آن حرف بزنند. پیشرفت یکدرصدی قابلتوجه نیست و گاهی حتی اصلاً به چشم نمیآید؛ اما میتواند بسیار مؤثر باشد، بهخصوص در بلندمدت. تأثیر پیشرفتهای کوچک در بلندمدت شگفتآور است. درحقیقت، میتوان چنین گفت: اگر در هر روزِ یک سال یک درصد بهتر شوید، درنهایت سیوهفت برابر بهتر از قبل خواهید بود. ازسویدیگر، اگر هر روزِ یک سال را یک درصد بدتر شوید، تقریباً تا صفر نزول کردهاید؛ بنابراین پیروزی یا موفقیتی ناچیز به موفقیتی بزرگ منجر میشود.
بزرگترین تهدید برای موفقیت، شکست نیست، بلکه دلزدگی است.
دلیل واقعی شکستخوردن شما در ادامهدادنِ عادتی خوب، این است که تصویر ذهنیای که از خودتان دارید، مانعتان میشود. به همین دلیل نباید به یک نسخه از هویتتان بچسبید. برای پیشرفت باید بعضی از آموختهها را فراموش کنید. برای رسیدن به بهترین نسخهٔ ممکن از خودتان باید دائم عقایدتان را ویرایش و هویتتان را بهروز کنید و آنرا گسترش دهید.
دستاوردهای شما مقیاس اندازهگیری عادتهایتان هستند. دارایی خالصتان مقیاس اندازهگیری عادتهای مالیتان است. وزنتان مقیاس اندازهگیری عادتهای غذاییتان است. دانشتان مقیاس اندازهگیری عادتهای یادگیریتان است. نظم خانوادهتان مقیاس اندازهگیری عادتهای نظافت شماست. شما آن چیزی را به دست میآورید که بهطور مکرر انجام میدهید.
هر روز مشتی از لحظات وجود دارند که تأثیرهای عظیمی باقی میگذارند. من به این انتخابات کوچک، میگویم «لحظههای سرنوشتساز»: لحظهای که بین سفارش غذای آماده یا پختن شام یکی را انتخاب میکنید، لحظهای که بین رانندگی با ماشین یا با دوچرخهرفتن یکی را انتخاب میکنید، لحظهای که بین انجام تکالیف یا برداشتن دستهی کنسول بازی یکی را انتخاب میکنید. این انتخابات مانند تصمیمگیری بر سر دوراهی در جاده هستند
بهعنوان قاعدهای کلی، هرقدر به فردی نزدیکتر باشیم، بیشتر در معرض تقلید عادتهای او قرار داریم.
سرطان در هشتاد درصد دورهی خود شناسایینشده باقی میماند، سپس در عرض چند ماه به کل بدن چنگ میاندازد. بامبو در پنج سال اول چندان به چشم نمیآید، چون در زیرِ زمین ریشههای مستحکم ایجاد میکند و سپس در عرض شش هفته به حدود سه متر میرسد.
تمام چیزهای بزرگ از شروعهای کوچک به دست میآیند.
کارل یونگ میگوید، «تا وقتی ناآگاهانه را آگاهانه نکنید، زندگیتان را هدایت میکند و شما آنرا سرنوشت مینامید».
شما عادتهای اولیهی خود را انتخاب نمیکنید، بلکه آنها را تقلید میکنید. نسخهای را که از دوستان، خانواده، کلیسا یا مدرسه و انجمنهای محلی یا جامعه در سطح کلان به دستتان رسیده دنبال میکنید. هرکدام از این فرهنگها و گروهها انتظارات و استانداردهای خود را دارند: زمان و چگونگی ازدواج، تعداد فرزندان، تعطیلاتی که باید جشن بگیرید یا میزان پولی که باید برای جشن تولد فرزندتان خرج کنید. این هنجارهای اجتماعی از بسیاری جهات قوانین نامحسوسی هستند که هر روز رفتارتان را هدایت میکنند. همیشه این قوانین را بهیاد دارید، حتی اگر چندان به آنها فکر نکرده باشید. اغلب بدون تفکر، بدون سؤالکردن و گاهی بدون یادآوری، عادتهای فرهنگ خود را دنبال میکنید. همانطور که فیلسوف فرانسوی میشل دو مونتنی نوشت، «آدابورسوم زندگی در جامعه ما را با خود همراه میکند».
قانون دو دقیقه میگوید: «وقتی عادت جدیدی را شروع میکنید، باید انجام آن کمتر از دو دقیقه طول بکشد.» – هرچه ابتدای فرایندی را بیشتر تبدیل به تشریفات کنید، احتمال بیشتری دارد که وارد مرحلهٔ تمرکز عمیق شوید که برای انجام امور مهم لازم است. – پیش از بهینهسازی، استانداردسازی کنید. شما نمیتوانید عادتی را که وجود ندارد بهبود ببخشید.
گر به عادتی فکر نکنید، نمیتوانید انتظار بهبود آنرا داشته باشید. همانطور که کارل یونگ میگوید، «تا وقتی ناآگاهانه را آگاهانه نکنید، زندگیتان را هدایت میکند و شما آنرا سرنوشت مینامید».
پیشرفت نیازمند اعتدالی دقیق است. شما باید بهطور مرتب بهدنبال چالشهایی باشید که همانقدر که تحت فشارتان قرار میدهند، باعث شوند بهاندازهی کافی موفقیت به دست آورید تا مشتاق باقی بمانید. رفتار شما باید تازه باقی بماند تا جذاب و راضیکننده باشد.
به اطرافتان نگاه کنید: جامعه پر شده است از نسخههای بهدقت مهندسیشدهی حقیقت که نسبت به دنیایی که اجدادتان در آن تکامل یافتهاند، جذابیت بیشتری دارند. فروشگاهها مانکنهایی با باسن و سینههای بزرگنماییشده به نمایش میگذارند تا لباس بفروشند. شبکههای اجتماعی در طول چند دقیقه آنقدر لایک و تحسین برای شما بههمراه دارند که در محل کار و خانه هرگز نمیتوانید دریافت کنید. تبلیغات، ترکیبی از نورپردازیِ ایدئال، آرایش حرفهای و ادیت با فتوشاپ است؛ حتی خود مدل هم شبیه عکس نهایی نیست. اینها محرکهای مافوقعادی دنیای مدرن هستند. این کارها خصوصیاتی را که ذاتاً برای فرد جذاب هستند، بزرگنمایی میکنند و غرایز در نتیجهی این کار بهشدت تحریک میشوند و ما را بهسمت عادتِ خریدهای افراطی، عادتهای مربوط به شبکههای اجتماعی، عادتهای خوراکی و بسیاری از عادتهای دیگر میرانند.
اگر امروز غذای گوشتی ناسالمی میل کنید، وزنتان چندان تغییر نمیکند. اگر امشب تا دیروقت کار کنید و خانوادهتان را نادیده بگیرید، آنها شما را خواهند بخشید. اگر سستی کنید و پروژهتان را به فردا بیندازید، هنوز میتوانید آنرا در زمان دیگری انجام دهید؛ بهراحتی میتوان تصمیمی را کنار گذاشت. اما زمانی که هر روز و با تکرار تصمیمات اشتباه، خطاهای کوچک و ارائهی توجیههای ناچیز، اشتباهات یکدرصدی را تکرار میکنید، انتخابهای ناچیزتان به نتایج سهمگینی تبدیل میشوند. گردآمدن این اشتباهات، همین اشتباهات کوچک یکدرصدی اینجا و آنجاست که به مشکل منجر میشود.
پاداش پذیرفتهشدن از پاداش پیروزی در یک بحث، باهوش بهنظررسیدن یا یافتن حقیقت، بیشتر است.
«پیشرفت تمدن بهدلیل افزایش تعداد کارهایی است که میتوانیم بدون فکرکردن به آنها انجامشان دهیم».
پیشرفت همیشه موقت است، مگر اینکه به بخشی از وجود خود شما تبدیل شود. – هدف این نیست که کتابی بخوانید، بلکه هدف این است که به آدمی کتابخوان «تبدیل» شوید. – هدف این نیست که در دوی ماراتن شرکت کنید، بلکه هدف این است که به فردی دونده «تبدیل» شوید. – هدف این نیست که نواختن سازی را بیاموزید، بلکه هدف این است که به فردی نوازنده «تبدیل» شوید. رفتار شما معمولاً منعکسکنندهی هویت شماست.
اگر میخواهید بدانید در زندگی به کجا دست مییابید، تنها کاری که باید انجام دهید، این است که مسیر دستاوردها و شکستهای ناچیز خود را دنبال کنید و ببینید انتخابهای گلستان فانی شما در ده یا بیست سال آینده به کجا ختم خواهند شد. آیا هر ماه کمتر از آنچه به دست میآورید خرج میکنید؟ آیا هر هفته به باشگاه میروید؟ آیا هر روز کتاب میخوانید و چیز جدیدی یاد میگیرید؟ چالشهای کوچکِ اینچنینی چالشهایی هستند که شخصیت آیندهی شما را تعریف میکنند.
نشاندادن تصاویر ریههای سیاهشده به کسانی که سیگار میکشند، فقط اضطراب آن هارا بالا میبرد که باعث میشود خیلی از مردم بهسمت سیگار بروند. اگر مراقب محرکها نباشید، میتوانید باعث ایجاد همان رفتاری شوید که سعی در جلوگیری از آنرا داشتید.
اگر خلبانی که از لسآنجلس حرکت میکند، جهت جنوب را تنها ۳.۵ درجه تغییر دهد، سرانجام بهجای فرود در نیویورک در واشنگتن دیسی فرود میآیید.
مردم اغلب فکر میکنند هیجانزدهشدن بابت خواندن یک صفحه یا مدیتیشن یکدقیقهای یا برقراری یک تماس بازاریابی کمی عجیب است؛ اما نکته اینجاست که هدف، انجام یک کار نیست. هدفْ مهارت پیدا کردن در عادت حاضربودن است.
من حتی دربارهی آرایشگرانی شنیدهام که فقط با لمس موی مشتری متوجه بارداری وی میشوند. مغز انسان دستگاه پیشبینی است؛ یعنی پیوسته محیط پیرامون شما را بهطور کامل بررسی و یافتهها را تحلیل میکند. هرگاه چیزی را بارها تجربه میکنید، مغزتان به نکات مهم توجه میکند، جزئیات را مرتب میسازد، بر نشانههای مرتبط تأکید میکند، و آن اطلاعات را برای کاربرد در آینده فهرستبندی میکند؛
بدون عادتهای خوب مالی همیشه درگیر پولدرآوردن هستید. بدون عادتهای خوبِ مربوط به سلامتی همیشه حس میکنید کمبود انرژی دارید. بدون عادتهای خوب در زمینهی آموختن، همیشه حس میکنید از دانش جدید عقب هستید. اگر همیشه مجبور میشوید راجعبه کارهای خیلی کوچک تصمیم بگیرید و فکر کنید چه زمانی ورزش کنید، چه زمانی بنویسید و چه زمانی قبضها را پرداخت کنید؛ پس آزادی کمتری دارید. فقط با سادهترکردن زیربناهای زندگی است که میتوانید برای آزاد فکرکردن و خلاقیت، فضای ذهنی کافی ایجاد کنید.
قدرتمندترین نتایج دیر به دست میآیند.
ما عادتهای سه گروه مخصوص را تقلید میکنیم: ۱. نزدیکان؛ ۲. اکثریت مردم؛ ۳. افراد قدرتمند.
– هدف این نیست که کتابی بخوانید، بلکه هدف این است که به آدمی کتابخوان «تبدیل» شوید. – هدف این نیست که در دوی ماراتن شرکت کنید، بلکه هدف این است که به فردی دونده «تبدیل» شوید. – هدف این نیست که نواختن سازی را بیاموزید، بلکه هدف این است که به فردی نوازنده «تبدیل» شوید. رفتار شما معمولاً منعکسکنندهی هویت شماست. کاری که میکنید نشان میدهد چه نوع آدمی هستید و آگاهانه یا ناآگاهانه چه عقایدی دارید. تحقیقات نشان میدهند که وقتی آدم به جنبهی خاصی از هویتش عقیده داشته باشد، احتمال اینکه مطابق با آن عقیده عمل کند بیشتر است؛ برای مثال، احتمال رأیدادن کسانی که میگویند به «رأیدهندهبودن» عقیده دارند بیشتر است تا کسانی که صرفاً ادعا میکنند «رأیدادن» کاری است که قصد انجامش را دارند. همچنین کسانی که ورزش را به بخشی از هویتشان تبدیل میکنند دیگر نیازی به متقاعدکردن خودشان برای ورزشکردن ندارند. انجام کار درست راحت است؛ چون وقتی رفتار و هویت شما هماهنگ باشند، دیگر نیازی نیست دنبال تغییر رفتار باشید، چون فقط همان رفتارهایی را خواهید داشت که عقیده دارید آدمی که حالا هستید باید از خودش نشان دهد.
متأسفانه فرایند کندِ تغییر اجازه میدهد عادتهای بد نیز بهراحتی شکل بگیرند. اگر امروز غذای گوشتی ناسالمی میل کنید، وزنتان چندان تغییر نمیکند. اگر امشب تا دیروقت کار کنید و خانوادهتان را نادیده بگیرید، آنها شما را خواهند بخشید. اگر سستی کنید و پروژهتان را به فردا بیندازید، هنوز میتوانید آنرا در زمان دیگری انجام دهید؛ بهراحتی میتوان تصمیمی را کنار گذاشت. اما زمانی که هر روز و با تکرار تصمیمات اشتباه، خطاهای کوچک و ارائهی توجیههای ناچیز، اشتباهات یکدرصدی را تکرار میکنید، انتخابهای ناچیزتان به نتایج سهمگینی تبدیل میشوند. گردآمدن این اشتباهات، همین اشتباهات کوچک یکدرصدی اینجا و آنجاست که به مشکل منجر میشود.
تا زمانی که بهاندازهی افرادی که تحسینشان میکنید سخت تلاش نکردهاید، موفقیتهای آنان را نتیجهی شانس ندانید.
تنها راه پیروزی این است که هر روز تمرین کنید.
مؤثرترین راه تغییردادن عادتها این است که بر کسی که میخواهید باشید تمرکز کنید، نه بر چیزی که میخواهید به دست بیاورید.
مهمترین بخش های کتاب خرده عادت ها
وقتی داستانی را سالها برای خود تکرار میکنید، لغزیدن به شبکههای ذهنی و پذیرفتن آنها بهعنوان واقعیت خیلی راحت میشود. بهمرور در مقابل بعضی کارها مقاومت میکنید و میگویید دلیلش این است که «همچین آدمی نیستم». از درون چیزی به شما فشار میآورد تا تصویر ذهنیِ خودتان از خودتان را حفظ کنید و مطابق با عقایدتان عمل کنید. هر راهی که بتوانید، پیدا میکنید تا از مخالفتکردن با این تصویر پرهیز کنید.
عادتها + عمل آگاهانه= مهارت برای تبدیلشدن به فردی برجسته، بعضی از مهارتها حتماً باید بهصورت خودکار دربیایند.
فردریش نیچه، فیلسوف و شاعر آلمانی، نوشتهٔ مشهوری دارد: «کسی که برای زندگیکردن چرایی دارد، تقریباً هر چگونهای را تحمل میکند.» این عبارت حقیقت مهمی دربارهٔ رفتار انسانی را در دل دارد. اگر انگیزه و اشتیاقتان بهاندازهٔ کافی بزرگ باشد (یعنی، چرا به انجام این کار دست میزنید)، حتی هنگام وضعیت دشوار هم دست به عمل خواهید زد. اشتیاق زیاد میتواند به عمل بزرگ نیرو بدهد؛ حتی هنگامی که اختلاف و حساسیت زیاد است.
انسانها نرم و منعطف به دنیا میآیند بعد از مرگ خشک و سختاند؛ گیاهان نازک و ظریفاند بعد از مرگ شکننده و خشک؛ بنابراین هرکس که خشک و انعطافناپذیر باشد، از یاران مرگ است هرکس نرم و قابلانعطاف باشد از یاران زندگی؛ سخت و خشکها خواهند شکست نرم و منعطفها پیروز خواهند شد.
یکی از مؤثرترین راهها برای ایجاد عادتهای بهتر این است که به گروهی بپیوندید که در آن، رفتار دلخواه و مطلوب شما رفتار عادی محسوب شود. عادتهای جدید زمانی دستیافتنی به نظر میرسند که ببینید دیگران هر روز آن رفتار را انجام میدهند. اگر بیشتر با افرادی سروکار داشته باشید که هیکل متناسبی دارند، احتمالش بیشتر است که ورزش را به عادتی معمول تبدیل کنید. اگر علاقهمندان جاز احاطهتان کرده باشند، احتمالش بیشتر است که تصور کنید نواختن هرروزهٔ جاز منطقی است. فرهنگ شما انتظاراتتان دربارهٔ «معمولیبودن» را مشخص میکند. پس با افرادی سروکار داشته باشید که عادتهایی دارند که دوست دارید در خودتان داشته باشید. انسانها باهم رشد میکنند.
تفاوت بین یک روز خوب و یک روز بد در انتخابهای سالم و پربازده کوچکی است که در لحظههای سرنوشتساز انجام میشوند. هرکدام آنها مانند دوراهی در یک جاده هستند و این انتخابات در طول روز روی یکدیگر انباشته میشوند و میتوانند درنهایت منجر به نتایج کاملاً متفاوتی شوند.
مغز انسان در تمایل به استعمال سیگار یا بررسی اینستاگرام یا انجام بازی ویدئویی به چیزی دست پیدا نمیکند. هر فرد در سطح عمیق، تنها میخواهد عدماطمینان خود را کاهش دهد و اضطراب خود را از بین ببرد تا پذیرش و تأیید اجتماعی را به دست آورد یا به اعتبار نائل شود.
مشکل اشتباهکردن نیست؛ مشکل این است که فکر کنیم اگر چیزی را نتوانیم کامل و بینقص انجام دهیم، اصلاً نباید انجامش دهیم.
تمام چیزهای بزرگ از شروعهای کوچک به دست میآیند. تصمیمی کوچک و ساده بذر هر عادتی است؛ اما وقتی تصمیم تکرار میشود، عادت جوانه میزند. بعد هم قدرتمندتر میشود، ریشه میدواند و شاخههایش گسترده میشود. کنارگذاشتن یک عادت همانند ریشهکنکردن یک بلوط قدرتمند در وجودمان است
رفتاری که با خود واقعی ناهمخوانی دارد، پایدار نخواهد بود. ممکن است پول بیشتری بخواهید؛ ولی هویت شما هویت آدمی است که خرجش بیشتر از دخلش است و به همین خاطر مدام بهسمت خرجکردن بیشتر از میزان درآمد کشیده میشود. ممکن است دنبال سلامت باشید؛ ولی اگر همچنان راحتی برایتان اولویت بیشتری داشته باشد تا سلامتی، مدام بهسمت تنبلی بیشتر کشیده میشوید تا ورزشکردن. وقتی عقاید پشت عادتهای گذشته را تغییر ندهید، تغییر عادت سخت خواهد بود. هدف جدید و نقشهی جدیدی دارید، ولی هنوز آن «کسی» را که هستید تغییر ندادهاید.
اگر درحالحاضر، کمی پول پسانداز کنید، هنوز میلیونر نیستید. اگر سه روز در هفته به باشگاه بروید، هنوز اضافهوزن دارید. اگر امشب یک ساعت زبان چینی ماندرین بخوانید، هنوز این زبان را فرانگرفتهاید. درست است که تغییرات کوچک انجام میدهید؛ اما به نظر میرسد که نتایج هرگز سریع به دست نمیآیند و شما هم به شرایط پیشین خود بازمیگردید.
رک بگویم، تابهحال کسی را ندیدهام که بتواند در محیطی منفی عادتهای مثبتش را حفظ کند. راه مطمئنتر این است که عادتهای بد را از منشأ حذف کنید. یکی از کاربردیترین راهها برای حذفکردن یک عادتِ بد این است که کمتر در معرض نشانههایی که باعث آن میشوند، قرار بگیرید.
اگر همیشه مجبور میشوید راجعبه کارهای خیلی کوچک تصمیم بگیرید و فکر کنید چه زمانی ورزش کنید، چه زمانی بنویسید و چه زمانی قبضها را پرداخت کنید؛ پس آزادی کمتری دارید. فقط با سادهترکردن زیربناهای زندگی است که میتوانید برای آزاد فکرکردن و خلاقیت، فضای ذهنی کافی ایجاد کنید.
زمان، فاصلهی میان موفقیت و شکست را بیشتر میکند. هرچه به زمان بدهید، چند برابر به شما پس میدهد. عادتهای خوب، زمان را به دوست شما و عادتهای بد، آنرا به دشمنتان تبدیل میکند. عادتها شمشیر دولبه هستند. همانگونه که عادتهای بد بهراحتی شما را زمین میزنند، عادتهای خوب باعث رشد شما خواهند شد؛ درک جزئیات به همین دلیل ضروری است. باید بدانید کارکرد عادتها چگونه است و چگونه میتوانید براساس علایقتان آنها را طراحی کنید تا بتوانید از لبهی خطرناک شمشیر پرهیز کنید.
درست است که تغییرات کوچک انجام میدهید؛ اما به نظر میرسد که نتایج هرگز سریع به دست نمیآیند و شما هم به شرایط پیشین خود بازمیگردید. متأسفانه فرایند کندِ تغییر اجازه میدهد عادتهای بد نیز بهراحتی شکل بگیرند. اگر امروز غذای گوشتی ناسالمی میل کنید، وزنتان چندان تغییر نمیکند. اگر امشب تا دیروقت کار کنید و خانوادهتان را نادیده بگیرید، آنها شما را خواهند بخشید. اگر سستی کنید و پروژهتان را به فردا بیندازید، هنوز میتوانید آنرا در زمان دیگری انجام دهید؛ بهراحتی میتوان تصمیمی را کنار گذاشت. اما زمانی که هر روز و با تکرار تصمیمات اشتباه، خطاهای کوچک و ارائهی توجیههای ناچیز، اشتباهات یکدرصدی را تکرار میکنید، انتخابهای ناچیزتان به نتایج سهمگینی تبدیل میشوند. گردآمدن این اشتباهات، همین اشتباهات کوچک یکدرصدی اینجا و آنجاست که به مشکل منجر میشود.
بهآسانی میتوان اهمیت یک لحظهی تعیینکننده را بیشازاندازه برجسته کرد و ارزش ایجاد پیشرفتهای کوچک در کارهای روزمره را نادیده گرفت. شما اغلب خودتان را متقاعد میکنید که دستاوردهای بزرگ به اقدامات بزرگ نیاز دارند. برای کاهش وزن، راهاندازی کسبوکار، نوشتن کتاب، پیروزی در مسابقه یا دستیابی به هر هدفی، چنان فشاری به خودتان میآورید که زمین زیرپایتان به لرزه دربیاید و به چنان پیشرفتی برسید که همه از آن حرف بزنند. پیشرفت یکدرصدی قابلتوجه نیست و گاهی حتی اصلاً به چشم نمیآید؛ اما میتواند بسیار مؤثر باشد، بهخصوص در بلندمدت. تأثیر پیشرفتهای کوچک در بلندمدت شگفتآور است. درحقیقت، میتوان چنین گفت: اگر در هر روزِ یک سال یک درصد بهتر شوید، درنهایت سیوهفت برابر بهتر از قبل خواهید بود. ازسویدیگر، اگر هر روزِ یک سال را یک درصد بدتر شوید، تقریباً تا صفر نزول کردهاید؛ بنابراین پیروزی یا موفقیتی ناچیز به موفقیتی بزرگ منجر میشود.
ورزش: بسیاری از مردم ورزش را وظیفهای چالشبرانگیز میدانند که انرژی فرد را میگیرد و او را خسته میکند؛ درحالیکه میتوانید ورزش را راهی برای بهبود مهارتها و تقویت بدن در نظر بگیرید. بهجای اینکه به خود بگویید «مجبورم صبح زود بدوم!» بگویید: «وقت آن رسیده که استقامتم را تقویت کنم و چابکتر شوم.»
«آیا این رفتار به من کمک میکند شخصی شوم که آرزویش را دارم؟ آیا این رفتار مطابق هویت مطلوب من است یا با آن مغایرت دارد؟» عادتهایی که هویت مطلوب من را تقویت میکنند، معمولاً عادتهای خوبیاند و عادتهایی که با هویت مطلوبم مغایرت دارند، معمولاً عادتهای بدی به شمار میآیند.
عادت، روال یا رفتاری است که بهطور منظم و دربسیاری موارد، خودکار انجام میشود. با گذشت نیم سال اول، عادتهای کوچک اما پیوستهام به نتایجی ختم شدند که در زمان آغاز برایم تصورکردنی نبودند
کیفیت زندگیهایمان به کیفیت عادتهایمان بستگی دارد. با داشتن عادتهای یکسان به نتایج یکسانی خواهیم رسید؛ اما با داشتن عادتهای بهتر، هرچیزی ممکن است.
در پایان ترم، متوجه شد تمام عکسهای برتر را گروه کمیت ارائه کردهاند و از این موضوع شگفتزده شد. این دانشجویان در طول ترم با گرفتن صدها عکس، بررسی ترکیب و نور، آزمایش روشهای متنوع در تاریکخانه و یادگیری از اشتباهاتشان، با زیروبم عکاسی آشنا میشدند. آنها در فرایند خلق صدها عکس، مهارتهای خود را بهبود میبخشیدند. در همین حین، گروه کیفیت گوشهای نشسته و دربارهٔ عکسهای کامل در فکر بودند. در پایان، آنها بهجز نظریهای تأییدنشده و عکسی معمولی چیزی در چنته نداشتند. یافتن بهترین برنامه برای تغییر میتواند بهراحتی شما را در خود غرق کند
ارنست همینگوی هم برای هر نوع نوشتنی توصیهٔ مشابهی را باور داشت: «بهترین راه این است که همیشه وقتی خیلی خوب پیش میروید، توقف کنید.»
درصورت امکان، از ادغام محیط مربوط به یک عادت با دیگری خودداری کنید. زمانی که محیطها را باهم ترکیب میکنید، عادتها را باهم ادغام کردهاید که معمولاً عادتهای آسانتر پیروز میشوند. این یک دلیل است که نشان میدهد تطبیقپذیری تکنولوژی مدرن هم یک نقطهٔ قوت و هم یک نقطهضعف است.