
در این بخش مجموعه اشعار زیبا در مورد پدر را قرار داده ایم. شعر پدر را می توانید در مناسبت های مختلف مانند روز پدر، برای پدر عزیزتان ارسال کنید و او را خوشحال کنید.
شعر در مورد پدر برای هر شاعری می تواند معانی مختلفی داشته باشد و بعضی از شاعران کهن در اشعارشان پدر را اصل و نسب می دانستند و برخی دیگر از آنها پدر را برای فرزند مانند ریشه درخت تشبیه کرده اند.
شعر زیبا در وصف پدر
شعر در مورد پدر با مضامین مختلف سروده شده است و شما می توانید یکی از این شعرهای زیبا را در مناسبت های مختلف مانند تولد پدر، روز پدر و … برای او بفرستید.
شعری زیبا در مورد پدر عزیز
” پدر” اسطوره ای از آسمان استپدر افسانه ای در این جهان است
پدر معنای هستی ، رمز ِ بودنچو خون در بستر ِ جانم روان است
پدر صندوقی از اسرار پنهانپدر سنگِ صبور و امتحان است
سیه فامش نموده تیغِ خورشیدخمیده پیکرش همچون کمان است
سپیدش کرده موی و صورتش چینگذرگاهی که عنوانش زمان است
پدر در عکسِ خود بر طاقِ ایوانسیه موی است و زیبا و جوان است
پدر نجوای ذِکر شامگاهیصلاتی هم نشین با کهکشان است
به عَرش سجاده اش فرش است و دائمخدایَش جاری و وردِ زبان است
پدر در دیده ام زیباترین شعرپدر در باورم یک قهرمان است
بدیدم خویش در آئینه ای نیکبه رخ دیدم که تصویرش عیان است
نظر کردم به دقت خویش و وی رادو جسمی دیدم و روحی در آن است
ندیدم جز پدر در کُنهِ ذاتمکه وصفش خارج ازشرح و بیان است
اگر کفر است گویم خالق ، اماپدر با خالقم همداستان است
پدر زیباترین تصویرِ دنیامیانِ قابِ قلبم در نهان است
شعر نو در وصف پدر
ســـَــر ســُـفره چیزی نبود . . .یــخ در پــارچوپدر هــر دو آب شــدند !چــه دنــیای بی رحمــیست . . .
شعر درباره پدر با مضامین زیبا و دلنشین
مظهرِ بر صبر و وفا ای پدرم، ای پدرم
فخر منی من به فدایت، گهرم ای پدرم
پیرشدی باز که شیری تو پناهم شدهای
گر تو نباشی به خدا در خطرم ای پدرم
پای توبوسم که ببخشی تو خطایم ز کرم
نیک بدانم که ترا، بد پسرم، ای پدرم
گرچه خودم یک پدرم، صاحبِ بر یک پسرم
باز تویی قوّت دل، تاج سرم، ای پدرم
شاد شوی شاد شوم، خنده کنی خنده کنم
باغم واندوهِ تو من خون جگرم ای پدرم
دست نوازش به سرم چون بکشی، غصّه رود
کاش تو باشی همه عمرم به برم ای پدرم
مهرِ تو باجان بخرم بی تو فقیرم به جهان
با تو ولی صاحبِ هر سیم و زرم ای پدرم
خسته زِ هر سو که بیایم بنشینم به برت
راحت و آسوده، زِ هر دردِ سرم ای پدرم
گرچه نگفتی که چرا خون جگری خسته دلی
من پدرم، راز تو را، باخبرم ای پدرم
پیرِ فداکارِ جفا دیده چو بینم، به خدا
چهره زیبای تو آید نظرم، ای پدرم
***
شعر پدر
بار دگر زنده شد کودکیم پشت درخانه ما منتظر، چشم به راه پدر
خسته نباشی پدر رنج و ملالت مبادگرچه هیاهوی ما کاهش دردت نداد
باز پدر آمد و باز عطر خوش نان رسیدباز پدر معنی آرامش و ایمان رسید
زین سو و آن سو شدن کاهش دردت نبوداین که پسر بودمت پاسخ رنجت نبود
باز خیال تو بود از پس این سالهاآمده بوی که باز زنده کنی حالها
باز پدر دیدمت از پنجره آسمانبوی تو را میشنوم از در و دیوارمان
شعری زیبا درباره پدر
پناهگاه امن خانهشانه هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.دست در دستانم که میگذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگهایم میدود.در برابر توفانهای بیرحم زندگی میایستی؛ آنچنانکه گویی هر روز از گفتوگوی کوهستانها باز میآیی.لبخند پدرانهات، تارهای اندوه را از هم میدراند.تویی که صبوریات، دلهای ناامید را سپیدهدم امیدواری است. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر میآید؛ آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجرههای خانه را باران میپاشند.آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است.
شعر در وصف پدر با ابیات زیبا و دلنشین
پدرم بوی خاک و گندم داشت
دست در دستهای مردم داشت
روی لبهای خستهاش یک عمر
تاول زندگی تبسم داشت
شطی از آفتاب در چشمش
تا دم واپسین تلاطم داشت
با دهان سپیده میخندید
او که با سوختن تفاهم داشت
یاد باد آن سپیده، آن امید
آفتابی که بوی گندم داشت
شعر کوتاه در باب پدر
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلندزندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگزندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناززندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باززندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست،زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر …
شعر زیبا در مورد پدر
شور عشقت هست در قلبم ای پدرگرمی لبخندهایت هست در ذهنم ای پدرمهربانی هایت همواره در من جاری استساز آوای صدایت هم همیشه با من استاز تو از عشق تو لبریز هستم ای پدرمن برای دیدنت با سر دوانم ای پدرزندگی یعنی پرواز در آغوش تومرگ یعنی من بدون عطر توحرف آخر را برایت مینویسم ای پدربا تو بودن را دوست دارم ای پدر
***
” پدر” اسطورهای از آسمان استپدر افسانه ای در این جهان است
پدر معنای هستی ، رمز بودنچو خون در بستر جانم روان است
پدر صندوقی از اسرار پنهانپدر سنگ صبور و امتحان است
سیه فامش نموده تیغ خورشیدخمیده پیکرش همچون کمان است
سپیدش کرده موی و صورتش چینگذرگاهی که عنوانش زمان است
پدر در عکس خود بر طاق ایوانسیه موی است و زیبا و جوان است
پدر نجوای ذکر شامگاهیصلاتی هم نشین با کهکشان است
به عرش سجاده اش فرش است و دائمخدایش جاری و ورد زبان است
پدر در دیده ام زیباترین شعرپدر در باورم یک قهرمان است
بدیدم خویش در آئینه ای نیکبه رخ دیدم که تصویرش عیان است
نظر کردم به دقت خویش و وی رادو جسمی دیدم و روحی در آن است
ندیدم جز پدر در کُنه ذاتمکه وصفش خارج ازشرح و بیان است
اگر کفر است گویم خالق ، اماپدر با خالقم همداستان است
پدر زیباترین تصویر دنیامیان قاب قلبم در نهان است
شعر برای پدر
پدر امروز به پاهام دیگه نای رفتنی نیستجز دریغی رو لب هام دیگه حرف گفتنی نیست
پدر، پیچ و خم راهم نمیخوام بی راهه باشهگل سرخ آرزوهام توی فکر غنچه باشه
پدر دست یاری تو اگه دستامو نگیره
کوره راه رفتن من
مثل شب هام می شه تیره
شعر نو برای پدر
پدر ای چراغ خونه!
مرد دریا،
مرد بارونبا تو زندگی یه باغه،
بیتو سرده مثل زندونهر چی دارم از تو دارم،
تو بهار آرزوهاهنوزم اگه نگیری،
دستامو میافتم از پا
شعر درباره پدر
ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار مهربانی از مانده یادگار
شعر ناب در مورد پدر
میان شب مهِ تابان پدر بود
برای غصه ها درمان پدر بود
ترک بر روی انگشتش فراوان
برای لقمه های نان پدر بود
پدر کوه غم و سنگ صبورم
به شب ها گریه ی پنهان پدر بود
به قلبم حک شده نامش همیشه
نشانِ رحمت یزدان پدر بود
پدر زجر و پدر اشک و پدر آه
عزیز و مونس شایان پدر بود
برای شادی کودک همیشه
گذشت از شادیش آسان ، پدر بود
علی الگوی او در زندگانی
همیشه مظهر ایمان پدر بود
به من آموخت او در اولین بار
کلام و آیه ی قرآن پدر بود
شعر کوتاه برای پدر
کور بودیم و
غمهای پدر را نمیدیدیم
مادرم اما بریل میدانست
هر شب دردها را
از روی پینه دستهای پدر مرور میکرد
حسین غلامی خواه
شعر پرمحتوا در وصف پدر
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمیای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینهای
در رفاقت بادهای بی کینهای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
میبرم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق میدهی
عاشقی را یاد عاشق میدهی
با تو سبزم، گل بهارم ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
شعری کوتاه در وصف پدر
میان شب مهِ تابان پدر بود
برای غصه ها درمان پدر بود
ترک بر روی انگشتش فراوان
برای لقمه های نان پدر بود
پدر کوه غم و سنگ صبورم
به شب ها گریه ی پنهان پدر بود
به قلبم حک شده نامش همیشه
نشانِ رحمت یزدان پدر بود
پدر زجر و پدر اشک و پدر آه
عزیز و مونس شایان پدر بود
برای شادی کودک همیشه
گذشت از شادیش آسان ، پدر بود
علی الگوی او در زندگانی
همیشه مظهر ایمان پدر بود
به من آموخت او در اولین بار
کلام و آیه ی قرآن پدر بود
شعر در وصف پدر از دست رفته با مضامین زیبا
پدرم رفت و دگر نیست کنارم جسمش
روحش اما که مرا نیست جدا یک لحظه
پدرم رفت و نگاهش دگرم نیست به راه
ولی از یاد نرفته است نگاهش هرگز
کاش بودم به کنارش اکنون
کاش بودش عمر و میماند هنوز
چه حزین بود طنینش این اواخر
شاید از مرگ خبر داشت و این بود دلیل
رفت و تنها شدهام با همه سختیهایم
رفت و بی او چه بسی سخت شده زندگیام
باورش سخت و چه بسیار غمی
کاش میبود و برایم میماند
پدرم رفت و خزان شد دل من
کاش میماند و بهارم میماند
شعر در وصف پدر برای روز پدر
پدرم عاشق مادرم بود ولی هرگز به او نگفت
اما وقتی که مادرم بیمار بود
دکتر درجه تب را
در دهان پدرم میگذاشت
نسرین بهجتی
***
شعر احساسی برای پدر
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺳﻘﻒ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﺪ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﺎ
ﺑﻪ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﭘﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻓﮑﺮ میکنم
ﮐﻪ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭ
ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺘﻮﻥﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
بابک زمانی
شعر برای پدر
ای تکیه گاه محکم من ، ای پدر جان
ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان
ای نام زیبایت همیشه اعتبارم
خدمت به تو در همه حال ، هست افتخارم
شعر پر احساس برای پدر
پدر
دستهایش را تا کرد و در چمدان گذاشت
مادر
چشمهایش را در بقچهای پیچید
پدر با چمدان و بقچه بیرون رفت
و با چند دست لباس برای من برگشت
شب شنیدم
که پدر میگفت
آنها را به قیمت خوبی فروخته است
سهیل خطیب مهر
شعر پدر به مناسبت روز پدر
پدر جان قسم بجان عزیزات که هیج گاه
یاد شکوه مند تو از دل نمی رود
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود
شعری زیبا خطاب به پدر
پدر بشنو این حرف فرزند خویش
عزیزو گرامی و دلبند خویش
تویی مایه ی بود و پیدایشم
کنارت به ناز و به آسایشم
پدر تکیه گاه وجود منی
تو سرمایه ی هست و بود منی
شعر درباره بزرگی پدر
چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود
بر سایه ی رب در صحف همسایه پدر بود
ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است
در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود
شعر عاشقانه برای پدر
پدرمای کاش تو باز آیی و من پای تو بوسمدر سجده روم صورت زیبای تو بوسمهر جا که برفتیو دمی جای گرفتیآنجا بروم گریه کنان جای تو بوسم……..دوست دارم بابایی
در چشمهای پدر
خدا زندگی میکرد
هیچ وقت نمیشد
در چشمهایش نگاه کرد و
با او حرف زد
هیچ وقت نمیشد
به چشمهایش خیره شد
علیرضا اسفندیاری
اشعار پدر
بو، بوی خوش پیراهن پدر
چُرتِ خُمارِ ظهر، عطر عجیب خواب
گِل نَمور حاشیه، قطره، حوصله، شیر آب
چه شمارش صبوری
«دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!»
بادبزن را از این دست
به آن دست خسته میدهم
پدر بوی دریا و گندم و گریه میدهد
خُرد و خرابِ سنگ و تابه و طراز
پهلو به پهلو که میشود
شورهی خیسِ عرق در بناگوشِ مرده میدود
«دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!»
بو، بوی خوش پیراهن پدر
چند ابر پراکنده بالای کوه
پَرپَر پشهای بال ابروی پیر
عطر خیس حصیر، بادبزن، بوریا
و زندگی که چیزی نیست
که چیزی نبوده است
یعنی قشنگ سخت
سخت و قشنگ و ساده
خوش و گزنده و بیتاب
پیاده غمگین، تبسم تلخ
سیدعلی صالحی