
برای شروع یک مقاله یا سخرانی، نیاز به یک مقدمه بسیار مناسب و عالی است. ما نیز در سایت ادبی و هنری گلستان فان قصد داریم چندن متن زیبا برای مقدمه را برای شما دوستان قرار دهیم. امیدواریم که متون زیبا برای داشتن یک مقاله یا سخرانی عالی به شما کمک شایانی بکنند.
فهرست موضوعات این مطلب
چندین شعر زیبا برای مقدمه مقاله و سخرانیمقدمههای مذهبی “به نام…”حدیث و روایت برای شروع سخنرانی و مقالهمقدمههای ادبیمتنهای انگیزشی برای مقدمهمقدمههای اداریشعر مقدمه مقالهچندین شعر زیبا برای مقدمه مقاله و سخرانی
با هرچه عشقنام تو را می توان نوشت
با هر چه رودراه تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
آنچه تغیر نپذیر تویی
وآنچه نمردست و نمیرد تویی
پشت آن کوه بلند سبز زاری ست پز از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند که خدا هست
دگر غصه چرا؟
المنته لله که در میکده باز است
زان سو که مرا بر در او روی نیاز است
به ملازمان سلطان که رساند این دعا راکه
به شکر پادشاهی ز نظر مرا گدا را
به نام خداوند دل های پاک
که نامش بود در دلت تابناک
به نام کسی که تو را آفرید
سرآغاز عشق است و نور و امید
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تورا صدا باید کرد
شکر درگاهت خدایا زان که جانم داده ای
نعمت افزون که بی حد است آنم داده ای
بهره مندم کردی یارب از تمام نعمتت
باز بنمودی برایم درب های رحمت
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست
باب دل را هست مفتاحی عظیم
اوست بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا شروع سخن نامِ توست
وجودم به هر لحظه آرامِ توست
دل از نام و یادت بگیرد قرار
خوشم چونکه باشی مرا در کنار
خداوندا تویی پروردگام
همه از توست یارب هرچه دارم
خداوندا پناه بندگانی
نباشد چون تو یار مهربانی
ما کار خویش را به خدا وا گذاشتیم
در دل به غیر بذر توکل نکاشتیم
چشم امید ماست به لطف خدا و بس
وز غیر او، امید و تمنا نداشتیم
به نام خداوند دریای نور
خدایی که دارد به هرجا حضور
به نام خدایی که جان آفرید
زمین و زمان و مکان آفرید
خداوند دانا ، خداوند هوش
خداوند روزی ده عیب پوش
نخواهم این جهان و آن جهان را
مرا این بس که دانم رمز جان را
سجودی ده که از سوز و سرورش
به وجد آرم زمین و آسمان را
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
ساحت کون و مکان در عرصه ی میدان توباد
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد
هرچه در عالم امر است به فرمان توباد
مقدمههای مذهبی “به نام…”
سر آغاز هر نامه نام خداست که بی نام او نامه یکسر خطاست
به نام خالق پیدا و پنهان که پیدا و نهان داند به یکسان
به نام خداوند دادار پاک پدیدآور آدم از آب و خاک
به نام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
به نام خدایی که بر ذات وی محال است هرگز بردعقل پی
به نام خدایی که خاک آفرید کزان خاک انسان پاک افرید
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درگنج حکیم
به بسم الله می خوانم خدارا زمشتی خاک آدم ساخت مارا
به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین
به نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه
به نام آن که در جان و روان است توانایی ده هر ناتوان است
به نام آن که جان را فکرت اموخت چراغ دل به نورجان برافروخت
.
به نام آن خدای پاک سبحان که از خاک آفرید اینگونه انسان
سرآغاز گفتار نام خداست که رحمتگر و مهربان، خلق راست
بنیاد سخن به نام حق نه کز هرچه به است نام حق به
به نام آنکه در ما گفتن آموخت به انسان در معنی سفتن اموخت
به نام آنکه هستی نام از او یافت فلک جنبش زمین آرام از او یافت
اگرنه مدّ بسم الله بودی تاجِ عنوان ها نگشتی تا قیامت نوخطِ شیرازه ، دیوان ها
خدایا جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید خدایی تو راست
ستایش کنم ایزد پاک را که گویا و بینا کند خاک را
جهان را به پستی بلندی تویی ندانم که ای، هرچه هستی تویی
ای خدای بی نهایت جز تو کیست چون تویی بی حد و غایت جز تو کیست
به نام خداوند باران نقل و تگرگ نفس های باد و تپش های برگ
.
آغاز هر کلامی نام خدای یکتا همواره می برم من نام مقدسش را
به نام خداوندی که کارساز است زما و طاعت ما بی نیاز است
به نام خداوند شعر و سخن نخستین سخن در همه انجمن
حمد پاک از جان پاک آن پاک را کو به وجد آورد مشتی خاک را
گفتار مرا تو باید آغاز کنی آغاز سخن مرا سر افراز کنی
به نام خالق ارض و سماوات به نام داور روز مجازات
به نام خداوند سنگ و خداوند گنج خداوند شادی خداوند رنج
به نام خداوند کوه و خداوند دشت خداوند دره خداوند گشت
به نام خداوند تاج و خداوند گنج خداوند روزی، سرای سپنج
به نام چاره ساز و حی سر مد خدای فاطمه دخت محمد
به نام خداوند نان و خداوند جان دهد روزی اش را به پیر و جوان
عجب تاجی است این تاج الهی ببند بر سر برو هر جا که خواهی
بسم الله الرحمن الرحیم ذکرکن ای دوست که باشی تسلیم
به نام آن که گنج جسم و جان ساخت طلسم گنج جان هرد و جهان ساخت
به نام خدای حسابگر، حسابساز، حسابرس و حسابدارِ زمین و آسمان و هر آنچه در اوست.
حدیث و روایت برای شروع سخنرانی و مقاله
امام علی علیه السلام :
کار کنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید ؛ آن گاه شکیبایی ورزید و پارسا باشید.
نهج البلاغه (للصبحی صالح) ص 252
امام علی علیه السلام :
شرافت به همت های بلند است نه به استخوان های پوسیده
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 448 ، ح 10273
امام علی علیه السلام :
خردمندترین مردم کسی است که به عواقب و فرجام کار بیشتر بنگرد.
امام علی علیه السلام :
زمانى که مقدمات نعمتها به شما رسید، در نهایت آن را با کمشکری از خود مرانید
امام علی علیه السلام :
پیش از تصمیم گیرى بیندیش و پیش از اقدام، مشورت کن و پیش از داخل شدن [در کار] تدبّر کن
امام علی علیه السلام
ایمان هیچ بندهای راستین نمیشود مگر زمانیکه اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد بیشتر باشد
نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص ۵۲۹
مقدمههای ادبی
به دوست داشتنِ کسانی که صادقانه و خالصانه دوستِتان دارند مشغول باشیدکه این بهترین و زیباترین دل مشغولیِ دنیاست.
خوشبختی را تعقیب نکنید و درجدال برای رسیدن به خوشبختی نباشید،زندگی را زندگی کنید،خوشبختی پاداش مهربانی،صداقت،درستکاری و گذشت شماست.
هیچکس از کنار گل دست خالی برنمی گردد؛گلابگیر به گلاب می رسد،کندو دار به عسل،نقاش به نقش و عکاس به عکس.بیا وگل باش،و چشمه خیر و خوبی.
باورش سخت است ولی باور کن گاهی دقیقاً همان لحظه که همه تو را احمق خطاب میکنند، تو داری هوشمندانه ترین و عقلانی ترین کار را انجام میدهی. تو انسان بزرگی هستی،برای انسانهای بزرگ، بن بست وجود ندارد.یا راهی پیدا کن، یا راهی بساز.
هیچ وقت دیر نیست برای شروع دوباره:به طبیعت نگاه کن.هیچ چیز ثابت نمی ماند.چرا تو باید بمانی ،خردمندانه از تغییرات استفاده کن
متنهای انگیزشی برای مقدمه
بزرگترین لذت زندگی انجام کاریست که دیگران میگویند: تو نمیتوانی.
منتظر فرصت های مناسب نباش، فرصت های مناسب رو خلق کن.
کسانی که می گویند نمی توانید در دنیا تغییری ایجاد کنید دو دسته اند: آن هایی که از تلاش کردن می ترسند، آن هایی که از موفقیت شما می ترسند!
اگر فکر می کنید برای اثر گذاشتن خیلی کوچک هستید کافیست با یک پشه در اتاق بخوابید.
صحبت بر سر این نیست که چه بدست خواهیم آورد. موضوع این است که چه کسی خواهیم شد؟ کاری که ما انجام میدهیم به زندگی ما معنا میبخشد، نه چیزی که بدست میآوریم.
کسی که امروز را از دست می دهد؛ فردا را نخواهد یافت … چون نمیداند هیچ روزی از امروز با ارزش تر نیست…!
ما در جوار یکدیگر زندگی می کنیم ، پس اولین مقصود ما در زندگی این است که به یکدیگرمحبت کنیم و اگر نمی توانیم دستِ کم دیگران را آزار ندهیم.
آرتور شوپنهار
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری میکنند مردگانی بیش نیستند.
برتراند راسل
یک انسان ضعیف، هرگز نمی تواند ببخشد؛ بخشایش، مشخصه قدرت است
ماهاتما گاندی
از دیروز بیاموز، امروز را زندگی کن، و برای فردا امیدوار باش.مهم ترین چیز این است که از جستجو کردن دست بر نداری
انیشتین
زمان می تواند دوست شما یا دشمن شما باشد.اینکه نتیجه چه خواهد بود، کاملا به شما، اهداف و عزم تان برای استفاده از هر دقیقه بستگی دارد
زیگ زیگلار
مقدمههای اداری
خیر مقدم به دوستان و همکاران عزیز که در این جلسه حضور به هم آوردن
خیلی تشکر میکنم که همه دوستان و همکاران به موقع تشریف آوردن
خیلی خوش آمدید،امیدوارم جلسه خوب و مفیدی داشته باشیم
باعث افتخار است که در خدمت همکاران عزیز خودم هستم
این جلسه برای …. برگزار شده. امیدوارم امروز به جمعبندی مناسبی درباره این موضوع دست پیدا کنیم
در این جلسه درباره …. صحبت میکنیم. این موضوع به دلیل …. اهمیت بسیاری داره و لازمه که تا انتهای سخنرانی به صحبتها توجه داشته باشید تا به نتایج مطلوب برسیم.
شعر مقدمه مقاله
به نام خداوند جان و خرد | کزین برتر اندیشه بر نگذرد
به نام آن که تن را نور جان داد | خرد را سوی دانایی عنان داد
به نام خدایی که جان آفرید | سخن گفتن اندر زبان آفرید
به نام آنکه هستی نام ازو یافت | فلک جنبش، زمین آرام ازو یافت
به نام خداوند دل های پاک | که نامش بود در دلت تابناک
به نام آنکه در ما گفتن آموخت | به انسان در معنی سفتن آموخت
به نامِ خداوندِ جان آفرین | حکیمِ سخنْ در زبان آفرین
درود بر خدایِ هنرآفرین | نگارندۀ هر گلِ آتشین
به نامِ خداوندِ خوبِ بهار | خداوندِ گلِ لاله و لاله زار
به نام آن که در جان وروان است | توانایی ده هر ناتوان است
خرد هر کجا گنجی آرد پدید | ز نام خدا سازد آن را کلید
شکر و سپاس و منّت و عزّت خدای را | پروردگار خلق و خداوند کبریا
سرآ غاز
منم اینک و سر آغاز سخن
گفتن از آنچه سخن باید گفت
عشق ، نفرت و نفسهای امید
من دلم زندانی ست
بلبلی در قفسم
می خوانم
گرچه آواز من آواز دل انگیزی نیست
دل من غمگین است
آشناجنس قفس نامردی است
و خودم نامردم
همه در حس من دلشده سهمی دارند
در همین دفتر کو چک
چه بزرگان که مدد کارمنند
پدر و مادر و خویشان و رفیق
آنکه این پنجره را رو به دل من وا کرد
تو که می خوانی و می دانی چیست
جمع در واژه ، عبارت ، یک بیت
تو که مشکوک به من می نگری
و مرا می رانی
تو که آنسوی دلت پنجره ای رو به خداست
از همه ممنونم
قلم خسته ی من قدرت شکر ندارد چه کنم
من فقط ، می نویسم
سپاس
تا لب به لب از سکوت بودی بودی
تا لب به سخن نمی گشودی بودی
از آینه های در تب ویرانی
زنگار اگر نمی زدودی بودی