شعر

غزل شماره ۲۶ از دیوان شمس مولانا~ هر لحظه وحی آسمان آید به سر جان‌ها

غزل شماره ۲۶ از دیوان شمس مولانا را در گلستان فان قرار داده‌ایم. زبان غزلیات مولانا زیبا و شاعرانه است. او با استفاده از تشبیهات، استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه، احساسات عمیق خود را به تصویر می‌کشد و این امر باعث جذابیت خاص اشعارش می‌شود. همچنین غزل شماره ۲۷ از دیوان شمس مولانا؛ آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفته‌ست پا را در سایت گلستان فان بخوانید.

غزل شماره ۲۶

هر لحظه وحی آسمان آید به سر جان‌ها

کاخر چو دردی بر زمین تا چند می‌باشی برآ

هر کز گران جانان بود چون درد در پایان بود

آنگه رود بالای خم کان درد او یابد صفا

گل را مجنبان هر دمی تا آب تو صافی شود

تا درد تو روشن شود تا درد تو گردد دوا

جانیست چون شعله ولی دودش ز نورش بیشتر

چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا

گر دود را کمتر کنی از نور شعله برخوری

از نور تو روشن شود هم این سرا هم آن سرا

در آب تیره بنگری نی ماه بینی نی فلک

خورشید و مه پنهان شود چون تیرگی گیرد هوا

باد شمالی می‌وزد کز وی هوا صافی شود

وز بهر این صیقل سحر در می‌دمد باد صبا

باد نفس مر سینه را ز اندوه صیقل می‌زند

گر یک نفس گیرد نفس مر نفس را آید فنا

جان غریب اندر جهان مشتاق شهر لامکان

نفس بهیمی در چرا چندین چرا باشد چرا

ای جان پاک خوش گهر تا چند باشی در سفر

تو باز شاهی بازپر سوی صفیر پادشا

تفسیر این شعر

این شعر از شاعر بزرگ ایرانی، مولانا جلال‌الدین رومی، به موضوعاتی عمیق و فلسفی می‌پردازد. در ادامه، شعر را به زبان ساده توضیح می‌دهم:

1. وحی آسمانی و درد: در ابتدای شعر، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که هر لحظه پیام‌های الهی به جان‌ها می‌رسد. او از دردهایی که بر زمین وجود دارد صحبت می‌کند و می‌پرسد تا کی باید این دردها را تحمل کنیم.

2. درد و صفا: شاعر می‌گوید که اگر کسی در دلش عشق و محبت داشته باشد، آن درد در نهایت به آرامش و صفا منجر می‌شود. این نشان‌دهنده این است که درد و رنج می‌تواند به رشد روحی منجر شود.

3. گل و آب: در ادامه، شاعر از گل و آب صحبت می‌کند و می‌گوید که نباید گل را هر لحظه جابجا کرد، بلکه باید اجازه دهیم که آب صاف شود. این به معنای این است که باید به خودمان زمان بدهیم تا احساسات و دردهای‌مان روشن شوند و درمان یابند.

4. شعله و دود: شاعر به مقایسه شعله و دود می‌پردازد. او می‌گوید شعله‌ای که نور دارد، اما دودش بیشتر است. اگر دود را کاهش دهیم، نور بیشتری خواهیم دید. این به معنای آن است که اگر مشکلات و موانع را کم کنیم، نور و روشنی بیشتری در زندگی خواهیم داشت.

5. تاریکی و نور: در بخش بعدی، شاعر به تاریکی اشاره می‌کند و می‌گوید که در آب تیره، نه ماه دیده می‌شود و نه ستاره. وقتی هوا تاریک است، خورشید و ماه پنهان می‌شوند. این نشان‌دهنده این است که در شرایط سخت نمی‌توان زیبایی‌ها را دید.

6. باد شمالی و صیقل: باد شمالی باعث صاف شدن هوا می‌شود و باد صبا (باد صبحگاهی) نیز می‌تواند تازگی بیاورد. این نشان‌دهنده این است که تغییرات طبیعی می‌تواند به پاکسازی روح کمک کند.

7. نفس و فنا: شاعر به نفس انسان اشاره می‌کند و می‌گوید که نفس انسان باید از اندوه پاک شود. اگر یک نفس عمیق بکشیم، ممکن است به فنا برسیم، یعنی از دنیای مادی جدا شویم.

8. جستجوی معنوی: در پایان، شاعر از جان انسان که در این دنیا غریب است صحبت می‌کند و او را تشویق می‌کند که به سوی خانه اصلی خود (شهر لامکان) برگردد. این نشان‌دهنده جستجوی معنوی انسان برای رسیدن به حقیقت و آرامش است. در کل، این شعر دعوتی است به تفکر درباره دردها، عشق، نور و جستجوی معنوی در زندگی.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا