
کتاب سفری به دنیاهای دیگر است؛ کتاب باعث میشود تا یک ملت سرافزار و بزرگ باشد؛ کتاب باعث میشود یک انسان از جهل و بیخردی رهایی یافته و در راستای پیشرفت خود و جهان تلاش کند. اگر شما نیز کتاب باز هستید در ادامه متن همراه سایت گلستان فان باشید تا با یکدیگر نگاهی بر شعر، جملات، دلنوشته و… درباره کتاب داشته باشیم.
فهرست موضوعات این مطلب
شعر درباره کتابشعرهای کوتاه درباره کتابشعر نثر ساده درباره کتابشعر کتاب از زبان کودکانمتن درباره کتابدلنوشتههایی درباره کتابسخن بزرگان درباره کتابمتنهای انگلیسی درباره کتابمتن درباره اهمیت کتابخوانی و مطالعهشعر درباره کتاب
در اولین بخش از این مقاله، شعرهایی درباره کتاب را آماده کردهایم.
شنیدم شبی در کتب خانه من
به پروانه میگفت کرم کتابی
به اوراق سینا نشیمن گرفتم
بسی دیدم از نسخه فاریابی
نفهمیدهام حکمت زندگی را
همان تیرهروزم ز بی آفتابی
نکو گفت پروانه نیم سوزی
که این نکته را در کتابی نیابی
تپش میکند زندهتر زندگی را
تپش میدهد بال و پر زندگی را
اقبال لاهوری
نانوشته حرف میخوانیم ما
این کتاب نیک میدانیم ما
مخزن اسرار او ما یافتیم
نقد گنج کُنج ویرانیم ما
ما به او علم لدنی خواندهایم
این چنین علمی نکو دانیم ما…
شاه نعمت الله ولی
شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست
موج شراب، سرخی سرهای باب ماست…
از بس کتاب در گرو باده کردهایم
امروز خشت میکدهها از کتاب ماست
صائب تبریزی
حریفی که از وی نیازرد کس
بسی آزمودم، کتاب است و بس
رساند سخن را به خوبی به بن
به بسمالله آغاز سازد سخن
نگیرد به کس سبقت از هیچ باب
از او تا نپرسی نگوید جواب
توان خواند در لوح پیشانیش
خط سرنوشت سخندانیش
ز طورش به خلوتگه انجمن
همه خاموشی، با تو گوید سخن
کند مستمع، گر قبولِ کتاب
توان گفت در وصف او صد کتاب
منسوب به فخرالدین عراقی
کتاب عشق بر طاق بلند است
ورای دست هر کوته پسند است
فرو گیر این کتاب از گوشه طاق
که نگشودش کس و فرسودش اوراق
ورق نوساز این دیرین رقم را
ولی نازک تراشی ده قلم را
اگر حرفت نزاکت بار باید
قلم را نازکی بسیار باید
چو مطرب نازکی خواهد در آهنگ
زند مضراب نازک بر رگ چنگ
قلم بردار و نوک خامه کن تیز
به شیرین نغمههای رغبت آمیز
نوای عشق را کن پردهای ساز
که در طاق سپهرش پیچد آواز
فلک هنگامه کن حرف وفا را
برآر از چنگ ناهید این نوا را
حدیث عشق گو کز جمله آن به
ز هر جا قصه آن داستان به
محبتنامهای از خود برون آر
تو خود دانی نمیگویم که چون آر
وحشی بافقی
انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بی مزد و منت اوستادی
ز دانش بخشدت هر دم گشادی
ندیمی مغز داری پوست پوشی
به سر کار گویایی خموشی
درونش همچو غنچه از ورق پر
به قیمت هر ورق زان یک طبق در
ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت
گر ایشان را زند کس بر لب انگشت
به تقریر لطایف لب گشایند
هزاران گوهر معنی نمایند
منسوب به جامی
در لوح و قلم شاهد آثار کتاب است
سر منزل و مقصود گهربار کتاب است
تاریخ اگر ثبت شده در صف ایام
تصویر رخش در خور گفتار کتاب است
رب ازلی نور جلی بر قلم آموخت
بنویس که این دفتر پر بار کتاب است
در عرش قلم قامت خود تا که بیاراست
بر سجده سر آورد که دلدار کتاب است
هر نکته که بر چهره آثار نشسته
در سینه لوح همدم و معیار کتاب است
اعجاز حقیقت بطریقت دو رقم زد
اول به قلم بعد به رخسار کتاب است
در حرکت هر ذره چه در عرش و چه در فرش
منقوش سخن سینه پر کار کتاب است
هر نکته بداند و هر آن نغمه براند
در عالم هستی سر و سردار کتاب است
هر کس بشناسد سخن خالق سبحان
آن نور که نازل شده بسیار کتاب است
خالق نشناخت دیده آدم مگر آن دم
کو جانب دل شد که جهان دار کتاب است
ای دانش عالم همه در سینه تو ضبط
دانند همگان شهد گهربار کتاب است
شعرهای کوتاه درباره کتاب
ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی
از دست قاصدی که کتابی به من رسد
در پای قاصد افتم و بر سر نهم کتیب
ز دست گریه کتابت نمیتوانم کرد
که مینویسم و در حال میشود مغسول
هر باب از این کتاب نگارین که برکنی
همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست
سعدی
صد کتاب صبر بر خود خواندهام
چون کنم، بیصبرم و درماندهام
عطار
بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
حافظ
نیست کاری به دورویان جهانم صائب
روی دل از همه عالم به کتاب است مرا
صائب تبریزی
گفتند که در هیچ کتابی ننوشتند
هر مسئله عشق کز ایشان طلبیدم
وحشی بافقی
در کتاب ما غشی بودهست و در مهتاب آب
عمرها شد بیدل از خود میرویم و چاره نیست
بیدل دهلوی
از کتابی که منش در خواندم
لوح محفوظ نخستین ورق است
عرفی شیرازی
در صد کتاب یک سخن از سر عشق نیست
گفتیم یک سخن که در آن صد کتاب بود
به وصف سادهرخان محتشم کتابی ساخت
ولی چو دید خطت خط بر آن کتاب کشید
محتشم کاشانی
بر حاشیه کتاب چون نقطه شک
بی کارنهایم اگر چه در کار نهایم
ابوسعید ابوالخیر
کتاب و پیمبر چه بایست اگر
نشد حکم کرده نه بیش و نه کم؟
ناصرخسرو
علمی بطلب که کتابی نیست
یعنی ذوقی است، خطابی نیست
شیخ بهایی
یک صفحه پر از خلاصه شوق
بهتر ز دو صد کتاب بی ذوق
امیرخسرو دهلوی
همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است
شیخ محمود شبستری
زاهد آن راز که جوید ز کتاب و سنت
گو به میخانه در آی و ز نی و چنگ شنو
هاتف اصفهانی
روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر
گوشم به توست لاجرم از بر نمیشود
خاقانی
در مکتب محبت آن مه فروغیا
الا کتاب مهر کتابی نداشتند
فروغی بسطامی
احمق، کتاب دید و گمان کرد عالم است
خودبین، به کشتی آمد و پنداشت ناخداست
خواندن نتوانیش چون، چه حاصل
در خانه هزارت اگر کتابست
چو کتابیست ریا، بی ورق و بی خط
چو درختیست هوی، بی بن و بی اغصان
چو شاگردی مکتب دیو کردی
ببایست لوح و کتابش بخوانی
پروین اعتصامی
کتاب عاریه دادن به مردمان ندهد
تو را نتیجه جز آه و حسرت و افسوس
ادیب الممالک فراهانی
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
قیصر امین پور
من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب
من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم
فاضل نظری
داستان عاشقیمان، چند دفتر میشود
شرح هجران تو اما، خود کتاب دیگریست
محسن نظری
کتاب حافظم از دست من کلافه شده است
چقدر آمدنت را… چقدر فال زدم
سیدحمیدرضا برقعی
من و تو آن کتاب در بادیم
میوزد باد و باز میگردیم
و نوشته است روی هر صفحه:
«راه بسته است،باز میگردیم!»
سیداکبر میرجعفری
با کتاب کار دانا میشوی
صاحب یک ذهن پویا میشوی
شعر نثر ساده درباره کتاب
دلم را ورق میزنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من…
-من شعرهایم که من هست و من نیست –
به دنبال نامی که تو…
-توی آشنا، ناشناس تمام غزلها-
به دنبال نامی که او…
به دنبال اویی که کو؟
پروانههای خشک شده، آن روز
از لای برگهای کتاب شعر
پرواز میکنند
قیصر امینپور
صبح است
سبو را از آب پر کردهام
کتابها را با شراب شستهام
میدانستم تو کتابهای سفید را دوست داری
و پارچههای آغشته به ابر را
به تو تعارف میکنم
احمدرضا احمدی
کتابهایم را بر هم مینهم
تا از آنها تختگاهی بیافرینم
و در این پست آباد، بر آن بایستم
تا تو
تنها تو!
مرا ببینی!
ور نه شعر
جز خودزنی نامتناهی تازیانه نیست
در محکمهای که قاضی و محکوم هر دو منم
و پُتککِ حکمم را
جز به مجازات خویش
بر میز نمیکوفم!
کتابهایم را بر هم مینهم
تا بر تختگاه خودساختهام بایستم
و تو را
در مهتابی بالادست
بوسهای بفرستم
یغما گلرویی
چقدر جای من
در بین کتابهای تاریخ خالیست
بس که
با چشمهای تو جنگیدهام
حمید سلاجقه
دیگر چه باشی چه نباشی
تنها کتاب بالینیِ من شدهای
در این اتاقِ پُر از کتابهای ناخوانده
عباس صفاری
برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژهاش عطر مخصوص دارد
و هر صفحهاش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخهای از رسیدن.
اگر روزی بمیرم
تمام کتاب هایی را که دوست دارم
با خودم خواهم برد
قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم
دراز می کشم
شعر کتاب از زبان کودکان
من یار مهربانم
دانا و خوش زبانم
گویم سخن فراوان
با آن که بی زبانم
پندت دهم فراوان
من یار پند دانم
من دوستی هنرمند
با سود و بی زیانم
از من مباش غافل
من یار پند دانم
عباس یمینی شریف
دوست دارم کتابهایم را
قصه زیباست، شعر هم زیباست
من همیشه کتاب میخوانم
بهترین دوستم، در این دنیاست
یک روز در اتاقم
تنها نشسته بودم
بی حال و کم حوصله
غمگین و خسته بودم
برادرم به من داد
چند کتاب قصه
گفت بخوان ای خواهر
دوری بکن ز غصه
من آن کتابها را
خوشحال و شاد خواندم
با قصه غصهها را
از قلب خویش راندم
شد باز در به رویم
درهای روشنایی
می یافتم از آن پس
رفیق آشنایی
کتاب من یه قصه است
قصهای از یه دنیا
کتاب من یه دوسته
دوست همه بچهها
کتاب چه مهربونه
هرچیزی رو میدونه
یاد میگیریم از کتاب
درسهای خوب و زیبا
بچهها من کتابم آماده جوابم
از دست بچه لوس، همیشه در عذابم
بچه لوس کتابو میاندازه این ور و اون ور
جر میدهدکاغذاش و از اولش تا آخر
بچه خوب کتاب و تو قفسه میذاره
هر وقت که لازم داره از اونجا بر میداره
اون چیه که لباس
ورق ورق پوشیده
هزار هزار تا لغت
رو دامنش خوابیده
پیرهنش از کاغذه
رو پوشش از مقوا
رو پیرهنش گاهی هست
نقاشیهای زیبا
دوست همه بچهها
کتاب خوب و زیبا
روز کودک مادرم
هدیه ای زیبا خرید
بعد از این انگار من
دوستی دارم جدیدیک رفیق کاغذی
یک رفیق از جنس چوب
نازک است و نازنین
خوشگل و دانا و خوبدر کنار دوستم
می نشینم روی تخت
این رفیق مهربان
می دهد بود درخت
در دلم این روزها
شوق بی اندازه است
توی دست کوچکم
یک کتاب تازه ست
“دادیار احمدی”
من یه کتاب دارم
پر از گل و ستاره
یه خونه عروسک
هزار تا قصه داره
کتاب خوشگل ما
قصه می گه برامون
قصه مادربزرگ
تو شب های زمستون
تو باغ قصه ما
حیووانا مهربونن
پرنده ها تو باغش
با هم آواز می خونن
متن درباره کتاب
در این بخش متنهایی درباره کتاب را آماده کردهایم که قطعا مورد پسند شما خواهند بود
آدم باید کتابهایی بخواند که گازش
میگیرند و نیشش میزنند.
اگر کتابی که میخوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمه مان و بیدارمان نکند، پس چرا میخوانمیش؟
که به قول تو حال مان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که میشود خوش حال باشد!
کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخزده درونمان…
کتاب، مقبول ترین و نزدیک ترین چیز به طبع آدمیان است که نه فراموش می شود و نه تغییر می یابد.
مطالعه ، هر چیزی را عوض میکند.هر چیزی را به سطح بالاتری از وجود و فراتر از روزمرگیِ ابلهانه میکشاند
روز کتاب و کتابخوانی مبارک
کتابخانه یک انسان نشان موهبت است، نه نشان افتخار……
کتاب مثل اقیانوس بی کرانی است که ناشناخته های بسیاری دارد و هر کس به فراخور حالش دل به ژرفای آن می سپارد و با انبانی پر باز می گردد.
در این دریای عمیق معرفت، گوهرهای نابی وجود دارد که تنها تلاشگران چیره دست می توانند به آن دست یابند.
ذهن های پیر مانند اسب های پیرند! اگر می خواهید آن هارا سرزنده نگاه دارید؛ باید آنها را ورزش دهی!
پس کتاب بخوان!
اگر فرزندی اجتماعی با ذهن و روان سالم آرزو دارید،
چاره ای ندارید، جز اینکه او را با کتاب پیوند بزنید!
کجاست مونسی مانند کتاب که نخوابد، مگر به همراه تو و سخن نگوید، مگر هنگامی که تو خواسته باشی؟
در کجای جهان امین تر از کتاب و رازدارتر از آن می یابی که رازهای تو را نگاه دارد و نگهبان منافع تو باشد؟
روز کتاب و کتابخوانی بر شما مبارک
بعضی کتاب ها یک «دام» هستند و برخی دیگر«صد دام». کتاب های گمراه کننده، مثل غذاهای مسموم هستند؛ با این تفاوت که غذاهای مسموم، فقط با «جسم» آدمی سر و کار دارند، اما کتاب های گمراه کننده، «روح» را فاسد می کند.
مساله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه،
مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه
کتاب خوندن یه لذته
کتاب خوندن یه نعمته
کتاب خوندن یعنی هزار و یک شب سفر، هزار و یک آدم، هزار و یک درس…
بیشتر کتاب بخونیم
کیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین میکند: کتابهایی که میخوانید و انسانهایی که ملاقات میکنید.
لحظه ای نشستن در کتابخانه، حضور در محضر اندیشمندان قرون و فرزانگان زمان است. کتابخانه، معبد اهل علم و محراب پاک دانشجویی و علم آموزی است. هرکه از کتاب و مطالعه بیگانه است، غریب و بی مونس است.
مطالعه، غذای روح و درمان بیماری های فکری است. کتاب، معلمی ساده و صمیمی و همیشه در دسترس است که بی ادعا و بدون تکلف و منّت، آنچه دارد در اختیار ما می گذارد. مطالعه، با نیّت خالص، عبادتی بزرگ است.
یکی از عناصر مهم در سطح رفاه و آسایش و پیشرفت هر جامعهای سطح آگاهی اعضا آن جامعه است و عادت به مطالعه و کتابخوانی در افزایش این سطح آگاهی نقش موثری دارد. اگر شما هم این عادت پسندیده را دارید یا سعی در ایجاد آن می کنید به شما تبریک میگویم. شما جزئی از یکی از موثرترین و کهنترین حرکتهای طول تاریخ هستید.
تلاش برای دانایی و رهایی از جهل و نادانی.
دلنوشتههایی درباره کتاب
اهالی کتاب، هیچ وقت در حوالی«روش»ها، قدم نمی زنند! روش مطالعه، روش یادداشت برداری، روش خلاصه نویسی و … نمی خواهم حرف های حرفه ای را تکرار کنم؛ اما باید کمی هم به فن «تحقیق» حق داد و گرنه به راه باطل رفته ایم. باور کنید، دست آدمی که «روشمند» نیست، به هیچ جا، بند نیست و فقط روش تحقیق است که آدم را «صاحب نظر» می کند؛ صاحب یک اندیشه نقاد و دیدگاه عمیق، مثل دریا! من مطمئن هستم که آشنایی با روش ها، بالاخره – یک روز – کار خودش را می کند؛ آن گاه تمام دانشگاه های ما دانشمند می شوند و روشنفکر نماها، دیگر به دنبال «ارتجاع»، خودشان را خسته نخواهند کرد.
و سرانجام اینکه: «کتاب خوانان» باید در «انتخاب کتاب» بیشتر دقت کنند؛ مثل انتخاب دوست و … انگیزه کتاب خوانی را، با دست یابی به «مدرک» ، «شغل» و … از دست ندهند. باید هیچ وقت،دست از دامان «کتاب» بر نداریم؛ کتاب اندیشه، کتاب وجود، کتاب آفرینش و کتاب خدا!
دهانت را بسته ای و مدام، ذهن جهان را با کلمات آسمان، هوایی می کنی. خاموش نشسته ای و گویا، می نگری و دیگران را به اندیشیدن دعوت می کنی. ساکتی، اما در برگ برگ بی صدایی اوراقت، دنیایی از موسیقی حرکت، موج می زند. یک جا آرام گرفته ای و بال رفتنت، همه جهان را سیر می کند. از روی آب ها و خشکی ها می گذری و به هر زبان سخن می گویی و ساکن هر کوچه تاریخ می شوی و در کوله تجارب سفرهایت، از هر گذری، روزنه ای داری که به دیگران بتابد. تو خیلی چیزها می دانی، دوست خاموش و گویای بشر؛ کتاب.
با همه بزرگی ات، با همه صداقت و مهربانی ات و با همه دانایی ات، تو را فراموش کرده ایم. تو مستأجر مبهوت قفسه ها شده ای؛ قفسه هایی چوبی، شیشه ای و فلزی . تو مهمان بی صدا و بی آزار همیشگی اتاق هایی! مثل وسیله ای که باید باشد، اما هیچ وقت از آن استفاده نمی شود و مثل چراغی هستی که می درخشد، اما پرده ای از غبار فراموشی، جلوی روشنایی اش را گرفته باشد. ما قدر تو را نشناخته ایم و برای همین، با تو احساس غربت می کنیم و هر روز از تو دورتر می شویم؛ آن قدر که حضورت، برایمان سنگین شده است. انگار همه دست به دست هم داده اند تا بینمان جدایی بیندازند، اما با این حال، هر کس تو را بشناسد و بخواهد، می تواند زمانی را برای خلوت با تو ایجاد کند؛ هر کجا که باشد.
به دستانی می اندیشم که حروف جاودانه اندیشه را بر صفحه های سپید ذهن، حک می کند؛ به چشمانی که با این اسطور روشن، دست رفاقت داده اند؛ باید به آن قلمی دل داد. به آن حروف می اندیشم که در جست و جوی بی وقفه، خاک را با افلاک پیوند می دهد و انسانیت را مرور می کند . کتاب می تواند به ارتفاعات روشن دانشمان برساند؛ اگر دوستی اش را پاس بداریم.
به همه کتاب ها نباید به یک چشم نگاه کرد! برخی کتاب ها، به هر رنگی در می آیند، تا آدم را رنگ کنند و هر چیزی که رنگ الهی نداشته باشد، زود رنگ می بازد. به بعضی کتاب ها اصلا نباید نگاه کرد حتی اگر مصور باشند. بعضی کتاب ها آدم را بازی می دهند؛ این کتاب ها معمولا آدم را راضی نمی کنند. آدم باید خودش قاضی باشد. بعضی کتاب ها یک «دام» هستند و برخی دیگر«صد دام». کتاب های گمراه کننده، مثل غذاهای مسموم هستند؛ با این تفاوت که غذاهای مسموم، فقط با «جسم» آدمی سر و کار دارند، اما کتاب های گمراه کننده، «روح» را فاسد می کند.
روزی که با تو به سر نشود، در صفحه های تقویم عمرم، جایی ندارد. لحظه هایم اگر از درک تو غافل باشند، بر باد رفته اند. تو را در دلتنگی هایم، هرگز نادیده نمی گیرم؛ که تو همیشه حرف های سبزی برای گفتن داری و من، شنیدن هستم . در تمام سال های شتابان عمر، اگر دستم در دست های راه گشای تو نبود، غفلت ها و خطاهای بی سرانجام، مرا به تباهی می برد و از ذهن و اندیشه ام، هیچ ردی بر جای نمی ماند. تو، مهربانی ناتمامی هستی که به هیچ عشقی شبیه نیست؛ دوست بی ادعایی که هرگز گلایه ای ندارد؛ معلم وفاداری که هیچ گاه درس هایش، پیراهن کهنگی به تن نمی کند… و پرنده مأنوسی که مرا به بال های سپید و لطیفش می نشاند و با خود به هر کجا می برد. کلمه ها که واژه واژه در قلب تو خانه دارند، آهنگ مقدس دانشند که با تو رونق دارند و تو از آنها معنا می یابی… حرف های بسیار و ناتمام تو در سکوت سحر انگیزت مرا با خویش می برد در طلسمی طلایی بی آنکه گزندی به من برسد. من با تو از تمام گزندها، از فتنه بطالت لحظه ها در امانم.
سخن بزرگان درباره کتاب
در این بخش سخنانی از بزرگان جهان درباره کتاب را قرار دادهایم. سخنانی ارزشمند که به جهان بینی شما کمک شایانی خواهند کرد.
به کتاب خواندن ادامه بده، ولی یادت باشد که کتاب فقط یک کتاب است، و باید یاد بگیری که برای خودت فکر کنی….
(ماکسیم گورکی)
این درست نیست که فکر کنیم ما فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم؛ اگر بتوانیم بخوانیم، نه یک بار، بلکه بارها و نه یک شکل بلکه به گونههای مختلف زندگی کنیم.
(اس.آی هایاکو، مدرس و سیاستمدار)
در زندگی هرکسی لحظهای هست که درمسیر اندوه و افسوس قرار میگیرد. آنوقت یک راه برای عبور وجود دارد: کتاب، کتاب و کتاب را فراموش نکن در آن لحظه شگفتانگیز!
(هاوارد بارکر)
من هیچ غمى نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد.
( منتسکیو)
برای کُشتن یک جامعه
روشی ساده به کار گیرید:
بر فرهنگ آنان تمرکز کنید!
ابتدا کتاب را از آنها بگیرید
و بعد سرشان را درون تلویزیون فرو کنید!…
(کارل پوپر)
من همیشه تصور کرده ام که بهشت نوعی کتابخانه خواهد بود….
(خورخه لوئیس بورخس)
کتاب خواندن مانند نواختن پیانو است،
باید قواعد نواختن پیانو را بیاموزی
سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت کتاب بخوانی…
(کن بلانچارد)
چیزهایی که من می خواهم بدانم در کتاب ها هستند.
بهترین دوست من کسی است که به من کتابی بدهد که تا حالا نخوانده ام…
(آبراهام لینکلن، رییس جمهور آمریکا)
اتاق بدون کتاب، همچون بدن بدون روح است.
(سیسرون، سیاست مدار و فیلسوف رومی)
کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را درمینوردد.
(فرانسیس بیکن، فیلسوف و سیاستمدار انگلیسی)
کتاب، مونس و غمخوار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آینهی خاطر زدوده و گنجینهی ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.
(ساموئل اسمایلز، شاعر و نویسنده بریتانیایی)
کتاب راستگوترین، بیتوقعترین، مفیدترین و همیشگیترین رفیق برای هر انسان است.
(مارک تواین، نویسنده و طنزپرداز امریکایی)
مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالتبار به ساعتهای لذتبخش.
(شارل دو مونتسکیو، متفکر سیاسی فرانسه)
مطالعه، یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار که قرنها پیش در دنیا به سر برده و اکنون در زیر خاک منزل دارند.
(دکارت، ریاضی دان و فیلسوف فرانسوی)
مطالعه، اندیشیدن با ذهن دیگری است.
(آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی)
کتاب “در باب حکمت زندگی ” یکی از آثار مشهور آرتور شوپنهاور بوده که اگر اهل مطالعه کتاب باشید خواندن آن را به شما پیشنهاد میدهیم.
(کارلایل، فیلسوف و نویسنده اسکاتلندی)
آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمىگذرد، ولى کسى که به کتاب یا تحقیق علاقهمند است، هنگامى که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم نیز براى او بهترین بهشتهاست.
(موریس مترلینگ، شاعر و فیلسوف بلژیکی)
هدف حقیقی کتابها آن است که ذهن را به دام فکر کردن بیندازند.
(کریستوفرمورلی، نویسنده و ویراستار قرن بیستم)
چیزهایی که به دنبال آن میگردی، همه در همین دنیاست! اما تنها راهی که آدمیزاد بتواند نود و نه درصد آنها را ببیند، در کتاب است.
(پروفوسر فابر، در ۴۵۱ درجه فارنهایت)
اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمیشود. و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمییابد.
(پلوتارک، تاریخدان و زندگینامهنویس یونانی)
کتاب، همنشینی است که تو را خسته و ملول نمیسازد. دوستی است که تو را فریب نمیدهد. و رفیقی است که به تو آزار نمیرساند.
(شکسپیر، شاعر و نویسنده انگلیسی)
خواندن بی اندیشه بیهوده است؛ و اندیشه بدون خواندن خطرناک.
(کنفوسیوس، فیلسوف و نظریه پرداز چینی )
نگاهی به یک کتاب میاندازی و صدایی از شخص دیگری میشنوی. شخصی که شاید ۱۰۰۰ سال است که مرده است. کتاب خواندن، سفر از طریق زمان است.
(کارل ساگان، اخترشناس امریکایی عضو ناسا)
جامعه وقتی فرزانگی و سعادت مییابد که مطالعه، کار گلستان فان اش باشد.
(سقراط، فیلسوف یونانی)
برای من، تعطیلات یعنی برداشتن یک کتاب، رفتن به یک کوه و خواندن آن.
(سونام کاپور، هنرپیشه هندی)
کتاب هدیه ای است که میتوانید دوباره و دوباره آن را باز کنید.
(گریسون کلیور، خبرنگار امریکایی)
کتابها قید و بند روزگار را میشکنند. آن ها اثبات میکنند که انسانها میتوانند جادویی کار کنند.
(کارل ساگان، اخترشناس امریکایی عضو ناسا)
برگهای کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز میدهند. هرچه بیشتر کتاب بخوانید، بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد.
(فرانسوا ولتر، فیلسوف و نویسنده فرانسوی)
مطالعه برای کسانی که قصد دارند بالاتر از حد معمول باشند، ضروری است.
(جیم ران، نویسنده و سخنران آمریکایی)
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد: یا کتاب های خوب، یا دوستانی که اهل کتاب باشند.
(ویکتور هوگو، نویسنده فرانسوی)
ما معتقدیم به جای این که اجازه بدهیم کتاب ها دور از چشم مردم پشت نرده های آهنی بپوسند، بهتر است که اجازه دهیم با خواندن از بین بروند.
(ژول ورن، نویسنده فرانسوی)
متنهای انگلیسی درباره کتاب
در این بخش متنهایی انگلیسی درباره کتاب قرار دادهایم.
Rainy days should be spent at home with a cup of tea and a good book
Bill Watterson
روزهای بارانی باید در خانه با یک فنجان چای و یک کتاب خوب سپری شود.
بیل واترسون
One glance at a book and you hear the voice of another person, perhaps someone dead for 1,000 years
.To read is to voyage through time
Carl Sagan
با یک نگاه به کتاب ، صدای شخص دیگری را می شنوید، شاید کسی برای 1000 سال مرده باشد. خواندن به معنای سفر در زمان است.
کارل ساگان
A room without books is like a body without a soul
Cicero
یک اتاق بدون کتاب مانند یک بدن بدون روح است.
سیسرو
Reading is essential for those who seek to rise above the ordinary
Jim Rohn
“خواندن برای کسانی که به دنبال افزایش بیش از عادی هستند ضروری است.”
جیم رون
Think before you speak. Read before you think
Fran Lebowitz
فکر کنید قبل از اینکه صحبت کنید، کتاب بخوانید قبل از اینکه فکر کنید!
That’s the thing about books
.They let you travel without moving your feet
کتابها امکان سفر کردن بدون حرکت پاها را برای شما فراهم می کنند.
The reading of all good books is like conversation with the finest (people) of the past centuries
“خواندن تمام کتاب های خوب مانند مکالمه با بهترین (مردم) قرن گذشته است.
Reading one book is like eating one potato chip
Diane Duane
خواندن یک کتاب مانند خوردن یک چیپ سیب زمینی لذت بخش است.
Books are a uniquely portable magic
Stephen King
“کتاب ها یک جادوی منحصر به فرد قابل حمل هستند.
استفان کینگ
A good book is an event in my life
Stendhal
یک کتاب خوب یک رویداد در زندگی من است.
استاندال
Reading brings us unknown friends
Honoré de Balzac
خواندن برای ما دوستان ناشناخته به ارمغان می آورد.
آنوره دو بالزاک
I kept always two books in my pocket, one to read, one to write in
Robert Louis Stevenson
من همیشه دو کتاب در جیبم داشتم، یکی برای خواندن و دیگری برای نوشتن.
روبرت لوییس استیونسون
متن درباره اهمیت کتابخوانی و مطالعه
کتاب خواندن، دارویی است که
به نسخه نیاز ندارد …
دوز آن هم محدودیت ندارد.
طاهره شفیعی
لکن طوری باشید که کتاب بگوید: تو رو سر جدت قسم بگیر بخواب!
مائده عفتی
همینکه نمیتوانیم انگشتمان را روی کاغذ فشار دهیم و وصل شویم به دنیای بیانتهای اینترنت از مزایای خواندن کتاب چاپی است. ازاینجهت که همهجانبه، غنیتر، عمیقتر و آهستهتر پیش میرویم و رمزگشایی کلمات هم برایمان شیرینتر میشود.
زهرا شریفی
مُنْتِسکیو:
من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، نیست.
از کسی نترس که صدها کتاب خوانده, از کسی بترس که یک کتاب را صدها بار خوانده است.
محمدرضا معاشرتی
زمانی چند کتاب خوانده بودم و فکر می کردم اهل مطالعه هستم. این خودبزرگ بینی روزگارم را سیاه کرد. حالا که خیلی بیشتر خوانده ام، مثل مادری که نوزاد گرسنه اش را شیر نداده، مدام نگران انبوه کتاب هایی هستم که هنوز نخوانده ام.
هرچه بتوانید به افراد بیشتری کمک کنید تا کتاب هایی بخوانند که تغییرات مثبت در بینش و زندگیشان ایجاد شود، میزان موفقیت شما هم بیشتر است.
اگر روزی ۱۵دقیقه کتاب بخوانی، از متوسط مطالعه ایرانیها بیشتر خواندهای.
کی از کتابهای جدید رو از کتابفروش خواستم برام بیاره؛ ورق زدم، حرف تازهای نداشت. اما تو یکی از صفحهها موضوع مهمی رو که هی ازش طفره میرفتم بهم یادآوری کرد. کتابو نخریدم. ولی اجرای اون ایده درخشان رو مدیون همون چند لحظه ورقزدن کتاب هستم.
هنگام خواندن کتاب مشکل برای اولین بار آن را بخوانید بدون آن که هرگز برای پیدا کردن لغات یا تفکر برای فهمیدن مطلبی که در آن لحظه نمی فهمید توقف کنید
کتاب، مونس و غمخوار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل می کند؛ رنج و غم را از آینه ی خاطر زدوده و گنجینه ی ذهن را پر از گوهرهای گرانبها می کند
تمام افکار خود را روی کاری که در حال انجام آن هستید، متمرکز کنید پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمی سوزانند
افکار و اندیشه های انسان به گونه ای است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه اندیشه ها و افکار انسان را بر مبنای جدید و یا در مسیر خاصی قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیونها انسان رادر راه مخصوصی بیندازد
آدم تنها در بهشت هم باشد به او خوش نمی گذرد ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقه مند است هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است جهنم به تنهایی برای او بهترین بهشت است.
قبل از صبحت کردن فکر کنید
قبل از فکر کردن مطالعه کنید
روز کتاب و کتابخوانی مبارک
بهترین سخن گویان و یاران، کتاب است و آن گاه که دستان تنهایت نهند می توانی به آن سرگرم شوی. اگر او را هم راز خویش قرار دهی، سر تو را فاش نمی کند و با کتاب است که می توان به دانش و نیکی ها دست یافت
باور کنیداین تنها یک کتاب خوب است که می تواند در دشوارترین لحظه ها زندگی تان را غرق احساس بینظیر آزادگی کند. معجزه کتاب را جدی بگیرید
اگر سعی کنید به جای کیف پولتان، محتویات ذهنتان را پر کنید، هیچ کس نمیتواند آن را از شما بگیرد. سرمایه گذاری روی دانش و معرفت همیشه بهترین سود را خواهد داشت.
اگر ما اسیر خودمان هستیم؛ کتاب ها وسایل فرار در اختیارمان خواهند گذاشت و اگر در حال فرار از خودمانیم، کتاب ها راه برگشت را نشانمان خواهند داد
هر روز چیزی بخوانید که هیچکس آن را نمیخواند؛
هر روز فکر کنید که هیچکس به آن فکر نمیکند؛
هر روز کاری انجام دهید که هیچکس آن را انجام نمیدهد.
برای ذهن خوب نیست که همواره بخشی از وحدت جمع باشد.