
حافظ شیرازی یکی از بزرگترین شاعران ایران و جهان است که با شعرهای خود تاثیر بسزایی بر ادبیات جهان گذاشته است. ما امروز و در راستای گسترس فرهنگ و تاریخ ایران، قصد داریم تا نگاهی کامل و دقیق بر زندگی این اسطوره بزرگ داشته باشیم. پس در ادامه متن همراه ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
تولد و اوایل زندگیماجرای لقب حافظجوانی و کار در نانواییعارفی در بیست سالگیورود به دربارازدواج و فرزندنوشتن دیوان حافظدرگذشتموسیقی در نظر حافظ و نظر استاد کدکنی در این بارهتاثیر حافظ بر اندیشههای گوته شاعر بزرگ آلمانیروز حافظتولد و اوایل زندگی
خواجه شمسُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی مشهور به لِسانُالْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسانُالْعُرَفا و ناظِمُالاُولیاء، متخلص به حافظ در سال 727 هجری قمری و در شهر تاریخی شیراز به دنیا آمد.
اطلاعات چندان دقیقی از زندگی این شاعر بزرگ در دوران کودکی در دسترس نیست. اما صاحبنظران معتقدند که پدر وی یک بازرگان بوده که در دوران جوانی از اصفهان به شیراز آمده. همچنین منابع تاریخی نشان میدهد که مادر وی اهل کازرون بوده است.
اما چیزی که تاریخدانان روی آن اشتراک نظر دارند این است که حافظ پدر خود را در دوران کودکی از دست داده و در فقر و سختی بزرگ شده است.
ماجرای لقب حافظ
همانطور که گفتیم اسم اصلی این شاعر خواجه شمسُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ شیرازی است. این شاعر وقتی که کودکی بیش نبوده (منابع تاریخی 12 تا 14 سال عنوان میکنند) موفق شد تا کل قرآن را به عربی حفظ کند. از همین رو به وی لقب حافظ را دادند و خود نیز تا پایان عمر این لقب را حفظ کرد.
همچنین لامز به ذکر است که قرآن چنان تاثیر بسزایی در شکلگیری جهانبینی این شاعر داشت که بعدها کتابهای خود را نیز در سبک و قالب عرفانی و آسمانی نوشت.
جوانی و کار در نانوایی
منابع تاریخی نشان میدهد که حافظ در ایام جوانی به شغل نانوایی مشغول بوده و برای امرار معاش سخت کار میکرد. دقیقا معلوم نیست که این شاعر نوشتن و سواد را چگونه آموخته است اما طبق روایتها گویا یک کتابخانه در نزدیکی نانوایی بوده که حافظ هر روزه به آنجا میرفته و در آنجا به مطالعه میپرداخت. همچنین گفته میشود که حافظ در ایام جوانی در تمامی نشتهای عارفین و بزرگان شرکت کرده و یادداشت برداری میکرد.
عارفی در بیست سالگی
هوش سرشار حافظ و همچنین نشست و برخواست با بزرگان باعث شد تا وی از همان سنین جوانی به علوم مختلف از جمله عرفانیت، فلسفه، شعر و… تسلط داشته باشد. این که این شاعر در این سن به چنین توانایی رسیده است؛ یکی از عجایب روزگار است. حافظ از همان سنین جوانی تا میان سالی در محفل بزرگانی همچون قوام الدين عبدالله، مولانا بهاء الدين عبدالصمد بحرآبادی، مير سيد شريف علامه گرگانی، مولانا شمس الدين عبدالله و قاضی عضدالدين عيجی حضور داشت و از ایشان درس میآموخت.
ورود به دربار
حافظ در دوران شاه شیخ ابواسحاق به دربار راه پیدا کرد و شغل دیوانی را برای خود انتخاب کرد. او علاوه بر شاه ابواسحاق، در دربار شاهان دیگری همانند شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز حضور پیدا کرده بود.
این شغل غیر از شغل دولتی یا دیوانی است که حافظ به استناد برخی ابیات، مدتی به آن مشغول بودهاست. نیز با توجه به بیت «در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر/ همه بربود به یک دم فلک چوگانی» در قطعه «خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا/ …» میتوان برداشت کرد که حافظ در فاصله سالهای 738 تا اواخر 740 ه.ق و در مدت حکومت جلالالدین مسعودشاه اینجو بر شیراز، این شغل را داشت و مالی اندوخته بود که عوامل پیرحسین چوپانی پس از چیرگی بر شیراز آن را ستانده بودند.
نیز بیت «رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید/ وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید» میتواند برساند که حافظ وظیفهای گرفتهاست.
بهطور کلی اعتقاد بر این است که حافظ به مدت ده سال از 768 تا 778 ه.ق مورد بیتوجهی شاه شجاع بوده و گفته میشود که یکی دو سال را در اصفهان و یزد گذراندهاست.
دلایل چنین تنزلی هرگز بهطور کامل توضیح داده نشدهاست، هرچند بهطور سنتی مربوط به عقاید و رفتار بادهگسارنمایانه حافظ است. هرچند از آن پس، از دورهای تا دورهای، از شاه و از وزیران مانند جلالالدین تورانشاه بهرهمند شد، اما به نظر میرسد که هرگز بهطور کامل مقام سابق خود را بهدست نیاورده است.
بااینحال، باید به خاطر داشت که هنوز هیچ قطعیت واقعی در مورد آنچه که در واقع نشان داده میشود وجود ندارد: قطعاً به فقر در طول زندگی شاعر چه بهعنوان شکایت، یا صنعتی ادبی در نظر گرفته شود اشاره میشود و هیچ اشارهای جدی وجود ندارد که او بهعنوان «شاعر درباری» پاداش داده شود.
گفته میشود زمانی استاد تفسیر قرآن در مدرسه شیراز بودهاست، اما مشخص نیست که کدام یک از حامیان او میتوانسته این ترفیع را برای او به ارمغان آورده و هیچ سابقهای از دوره تصدیاش نداشته باشد.
ازدواج و فرزند
حافظ بزرگ شعرهایی در دیوان خود دارد که نشان میدهد این شاعر یک بار ازدواج کرده و پسری نیز داشته است. هرچند که این اطلاعات هرگز تایید نشدند اما تاریخنگاران معتقدند که حافظ احتمالا در سال 744 هجری قمری ازدواج کرده است. او در همان اوایل ازدواج پسری به دنیا آورده است. همچنین تاریخنگاران بر این باورند که همسر او چند سال بعد از ازدواج درگذشته و همچنین پسرش در ایام جوانی و در راه سفر به هندوستان کشته شده است.
نوشتن دیوان حافظ
دیوان حافظ کتابی است مشتمل بر همه اشعار باقیمانده از حافظ. بیشترِ این شعرها به زبان فارسی است، اما اشعار مُلَمَّع و یک غزل تمام عربی هم در آن به چشم میخورد. مهمترین بخش این دیوان، غزلیات است.
شعرهایی در دیگر قالبهای شعری مانند قطعه، قصیده، مثنوی و رباعی هم در این دیوان هست. هیچ نشانهای مبنی بر نابودی بخش عمدهای از اشعار حافظ در دست نیست و علاوه بر این، حافظ در زمان حیاتش شهرت زیادی داشتهاست؛ بنابراین زیاد نبودنِ تعداد شعرهای موجود در دیوان نشان میدهد که او شاعر پرکاری نبودهاست.
شمار همه غزلهایی که بهطور کلی مورد پذیرش واقع شدهاند، کمتر از 500 غزل است. اصالت رباعیات حافظ مورد تردید جدی است و ازاینرو همه رباعیات از بعضی از ویرایشها، از جمله ویرایش سایه زدوده شده است.
دیوان حافظ را، به احتمال زیاد، نخستین بار پس از مرگ او، محمد گلندام گردآوری کردهاست. البته بعضی از گزارشهای تأیید نشده حاکی از آن است که حافظ دیوان خود را در 770 ه. ق، یعنی بیش از بیست سال قبل از مرگش ویرایش کرده است.
اما هیچ دستنویسی از این نسخه وجود ندارد. چندین نسخه خطی شناختهشده در ایران، اروپا و جاهای دیگر موجودند که تاریخ آنها مربوط به ربع دوم و سوم سده پانزدهم میلادی یعنی سی تا شصت سال پس از مرگ شاعر است و قابل اطمینانترینِ آنها، کمتر از 500 شعر دارد. نسخههای بعدتر دارای 600 شعر و فراتر از آنند.
از معروفترین غزلهای این شاعر میشود به غزل زیر اشاره کرد:
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
شاهراهیست که منزلگه دلدار من است
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار من است
طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش
فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است
باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
نرگس او که طبیب دل بیمار من است
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است
البته این غزل از استاد حافظ نیز یکی از بهترین شعرهای اوست که در غزل شماره 25 نوشته شده است.
شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست
صلایِ سرخوشی، ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زُجاجی چه طُرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست
از این رِباط دودر، چون ضرورت است رَحیل
رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستی است سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبست
به بال و پَر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست
زبان کِلکِ تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفته سخنت میبرند دست به دست
وی همچنین در دیوان خود در وصف خداوند گفته است:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا می بینم
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما می بینم
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه ها می بینم
کس ندیده ست ز مشک ختن و نافه چین
آنچه من هر سحر از باد صبا می بینم
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما می بینم
یکی دیگر از شعرهای فوقالعاده حافظ که در وصف عشق سروده است؛ شعر زیر است:
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
درگذشت
برخلاف سالزاد حافظ، سال درگذشتش چندان مورد اختلاف نیست. در نسخهای از مقدمه جامع دیوان، سال درگذشت حافظ 729 ه.ق یاد شده است.
دیگر نویسندگان همروزگار حافظ نیز این تاریخ را گفتهاند. اما در نسخه دستنویس دیگری از دیوان با همان پیشگفتار، سال درگذشت حافظ 791 ه.ق نوشته شدهاست. نکته قابل توجه این است که نویسنده، دوبیتی یادشده را که سال 792 ه.ق را نشان میدهد برای مادهتاریخ درگذشت حافظ آوردهاست و برخی از تذکرهنویسان و نویسندگان معاصر نیز سال 791 ه.ق را پذیرفتهاند. برخی نسخهها از همین مقدمه، «به سال ذال و صاد و حرف اول …» را بهعنوان مادهتاریخ آورده شدهاست که 791 ه.ق را بهدست میدهد و محمد قزوینی بر این باور است که عمداً برای تطبیق با تاریخ مورد نظر تغییر داده شده است.
در قطعهای دیگر که در پایان بسیاری از نسخههای دیوان آمده، مادهتاریخی با عبارت «بجو تاریخش از خاک مصلی» برابر با 791 ه.ق درج شده که مانند گزارش سال 794 ه.ق از سوی دولتشاه سمرقندی، این نظر نیز با رأی متقدمان و معاصران حافظ مغایرت دارد.
حافظ را در کتِ شیراز یا مصلای شهر بهخاک سپردند. در سال 855 ه.ق پس از تسخیر شیراز بهدست ابوالقاسم بابر تیموری، بهفرمان وزیرش، مولانا محمد معمایی، بنایی بر آرامگاه ساختند. ظاهراً سپستر آرامگاه بزرگتر شده و بناهایی دیگر بر آن ضمیمه کردند.
نویسنده فارسنامه از «تکیه خواجه حافظ» نام برده که بسیاری از شخصیتهای نامدار در آن مدفون شدهاند، مانند طالب جاجرمی در اواسط سده نهم ه.ق و اهلی شیرازی در میانه سده دهم ه.ق در نزدیکی آرامگاه یا همان محدوده بهخاک سپرده شدند.
موسیقی در نظر حافظ و نظر استاد کدکنی در این باره
حافظ تعبیری دیگر از وزن بهمفهوم عام آن و آراستن شعر به آهنگ به وسیله ردیف و قافیه ازیک سو، و بهرهگیری از صنایع بدیع لفظی و معنوی ازدیگرسوست.
ازاینرو، موسیقی شعر حافظ را در سه زمینه میتوان دستهبندی کرد: 1. موسیقی بیرونی؛ 2. موسیقی درونی؛ 3. موسیقی کناری.
به باور شفیعی کدکنی، حافظ در سرودن اشعارش بسیار دقت میکرد و پس از سرایش نیز آنها را از نظر جذابیت و بداعت آوایی مورد بازبینی قرار میداد. حافظِ قرآن بودنش و دانشِ دقیقِ عملیاش درباره قواعدِ تجوید و ترتیل و چهارده روایتش، او را نسبت به هماهنگیِ میانِ آهنگ و متن، آواشناسی بهویژه در جای تلفظ حروف بیصدا، قواعد شبیهسازی، حلقیسازی، دماغی کردن و مانند اینها حساستر کردهاست.
ازاینرو بهنظر میرسد که او کاملاً آگاهانه اغلب الگوهای آوایی بهویژه همخوان و جناس مصوت را استفاده میکند که عموماً در شعر کلاسیک فارسی با اهداف سبکی بیان نشدهاند.
تاثیر حافظ بر اندیشههای گوته شاعر بزرگ آلمانی
گوته یکی از بزرگترین شاعران جهان است که کتاب شاهکار رنجهای ورتر جوان را نگارش کرده است. این شاعر بزرگ بارها اعلام کرده است که شدیدا تحت تاثیر حافظ بوده و این آرزو را در سر میپروراند که ای کاش شاگر او میبود.
متنِ نوشته شده توسط گوته در تقدیر از حافظ شیرازی
ای حافظ، سخن تو هم چون ابدیت بزرگ است؛ زیرا آن را آغاز و انجامی نیست. کلام تو هم چون گنبد آسمان، تنها به خود وابسته است و میان نیمه غزل تو با مطلع و مقطع آن فرقی نمیتوان گذاشت؛ زیرا همه آن در حد جمال و کمال است.
اگر روزی دنیا به سرآید، ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم. چرا که این، افتخار زندگی من و مایه حیات من است.
درباره غزلهای حافظ هرگونه سخن بیفایده است؛ زیرا باید نخست آنها را خواند و عمقشان را درک کرد و با آنها هم آهنگ شد تا بتوان پی برد که چگونه سخن حافظ اعجاز واقعی ذوق و هنر بشری و سرچشمه فیاض کمال و جمال و حکمت و عرفان است.
غزلیات حافظ را همه دوست دارند؛ زیرا عارفان از آثار حکمت و عامیان از شیوایی گفتارش لذت میبرند.
ایرانیان همه هوشمند و باذوق و شاعرپیشه اند؛ بنابراین بعید نیست چنین ملتی قریحه تابناک بی شمار در دامان خویش پرورش دهد.
ولی اگر این ملت در طول پانصد سال، مقام اول را در میان جمله سخنوران خود تنها به هفت شاعر ( فردوسی، انوری، نظامی، مولوی، سعدی، حافظ و جامی ) اختصاص دهد و توده مردم نیز میان این هفت نابغه دنیای ادب، حافظ شیراز را بیش از همه عزیز دارند و در دل جای دهند، میتوان دریافت که چنین کسی واقعا چه مقامی در دنیای ذوق و هنر میتواند داشته باشد.
حافظ در همه عمر از آن چه مردم عادی میطلبند و میجویند دوری گزید و آن چه را که برای دیگران مجهول است جست و جو کرد و در همه حال هم چنان صاحب نظر و زنده دل باقی ماند.
در عین پارسایی، دست از لذات جهان شست و قدر زندگی را چنان که شایسته بود، دانست. بدیهی است مقام واقعی حافظ را جز با توجه به ملیت و محیط و عصر وی نمیتوان شناخت، ولی این نکته یقین است که هرکس یک بار حافظ را بشناسد و با او آشنا شود در سراسر زندگی دست از این یار آسمانی برنخواهد داشت و در راه ناهموار زندگی او را راهنمای سفر خواهد کرد.
در باغ زیبا، گل سرخ و زنبق کنار هم شکفتهاند تا بر رخ ژاله بامدادی بوسه زنند. پشت باغ، صخرهای پوشیده از گیاه و گل سر به سوی آسمان کرده و پیرامون آن را جنگلی خرم فراگرفته که یک سره تا درهای سرسبز ادامه دارد. همه جا مانند آن روزگاران که من در آتش عشق مگداختم و هر بامدادان با چنگ خویش به پیشواز مهرفروزان میرفتم، از عطر گل آکنده است.
(یادبود گفتمان گوته و حافظ در دیوان غربی شرقی گوته در شهر وایمار آلمان)
حافظا، آرزو دارم از شیوه غزل سرایی تو تقلید کنم. همچون تو قافیه پردازم و غزل خویش را به ریزه کاری های گفته تو بیارایم. نخست به معنی اندیشم و آن گاه بدان لباس الفاظ پوشانم. هیچ کلامی را دو بار در قافیه نیاورم؛ مگر آن که با ظاهری یکسان معنایی جدا داشته باشد. آرزو دارم همه این دستورها را به کار بندم تا شعری چون تو، ای شاعر شاعران جهان، سروده باشم ای حافظ، هم چنان که جرقه ای برای آتش زدن و سوختن شهر امپراطوران کافی است، از گفته شورانگیز تو چنان آتشی بر دلم نشسته که سراپای این شاعر آلمانی را در تب و تاب افکنده است.
ای حافظ، ای حامی بزرگوار، ما همه به دنبال تو روانیم تا ما را با نغمه های دل پذیرت در نشیب و فراز زندگی رهبری کنی و از ودای خطر به سوی سرمنزل سعادت بری.
حافظا، خویش را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست. تو آن کشتی ای هستی که مغرورانه باد در بادبان افکنده است تا سینه دریا را بشکافد و پای بر سر امواج نهد و من آن تخته پارهام که بیخودانه سیلی خور اقیانوسم. در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی از پس موج دگر میزاید و گاه دریایی از آتش تلاطم میکند، اما این موج آتشین مرا در کام خویش میکشد و فرو میبرد. با این همه، هنوز در خود جرات اندکی مییابم که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم؛ زیرا من نیز چون تو در سرزمینی غرق نور زندگی کردم و عشق ورزیدم.
روز حافظ
20 مهر به نام خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی خورده است. هر سال در این روز برنامههای مختلفی در آرامگاه وی در شهر شیراز برگزار میشود. اولین بار در سال 1375 بیستم مهر ماه به نام حافظ شیرازی نامگذاری شد.
کوروش کمالی سروستانی، پژوهشگر، زبانشناس و نویسنده که روز بزرگداشت حافظ را به ثبت رسانده در خصوص چگونگی انتخاب این روز گفته است؛ وقتی دیوان حافظ را ورق میزنیم صحبت از مهر، دوستی و محبت است. همچنین شأن حافظ در بین شاعران بسیار بالا است. بنابراین 20 مهر روز بزرگداشت حافظ نامگذاری شد. انتخاب ماه مهر برای این مناسبت اما به هیچ عنوان تصادفی نبود. تکرار بالای کلمه مهر در اشعار حافظ و خوش آب و هوا بودن شیراز در این ماه، دو دلیل انتخاب مهر ماه است. مهر به معانی مختلف در دیوان حافظ بکار رفته است که جای مطالعه دقیق دارد که ببینیم این مهر به چه معنایی و مفاهیمی بکار رفته است.
کلام آخر
کاش میشد بیشتر درباره حافظ نوشت… او نابغه ادبیات است که ایران و ایرانی باید به وجود او افتخار کند. ما نیز امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را با این اسطوره شعر ایرانی بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.