
بریدههایی از کتاب چرا گورخرها زخم معده نمی گیرند را در گلستان فان آماده کردهایم. کتاب «چرا گورخرها زخم معده نمیگیرند» (به انگلیسی: Why Zebras Don’t Get Ulcers) نوشتهی رابرت ساپولسکی (Robert M. Sapolsky)، عصبشناس و زیستشناس برجسته، یکی از آثار مهم در زمینهی ارتباط بین استرس، سلامت جسمی و روانی انسان است. این کتاب به زبان ساده و با رویکرد علمی، نحوهی تأثیر استرس بر بدن انسان و تفاوت آن با حیوانات دیگر مانند گورخرها را توضیح میدهد.
تاثیر و اهمیت کتاب چرا گورخرها زخم معده نمی گیرند
درک علمی استرس:
ساپولسکی در این کتاب نشان میدهد که چرا انسانها برخلاف گورخرها، که فقط در مواجهه با تهدیدات فوری (مثل شکارچی) استرس را تجربه میکنند، به دلیل توانایی ذهنیشان در پیشبینی و مرور مشکلات، دچار استرس مزمن میشوند. این استرس مزمن میتواند به مشکلات جسمی مثل زخم معده، بیماریهای قلبی و ضعف سیستم ایمنی منجر شود.
ترکیب علم و زندگی روزمره:
کتاب با زبانی قابل فهم برای عموم، مفاهیم پیچیدهی عصبشناسی و فیزیولوژی را به زندگی روزمره مرتبط میکند و به خوانندگان کمک میکند بفهمند چرا استرس در دنیای مدرن اینقدر فراگیر و مخرب است.
کاربرد عملی:
ساپولسکی نهتنها اثرات منفی استرس را توضیح میدهد، بلکه راهکارهایی برای مدیریت آن ارائه میدهد. این موضوع برای افرادی که در زندگی پرتنش امروزی به دنبال راههایی برای بهبود سلامت روان و جسم خود هستند، بسیار ارزشمند است.
تأثیر کتاب
در سطح فردی: این کتاب به خوانندگان کمک میکند تا آگاهی بیشتری نسبت به واکنشهای بدنشان به استرس پیدا کنند و با تغییر دیدگاه یا عادات، کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشند.
در علم و آموزش: این اثر بهعنوان منبعی معتبر در روانشناسی، زیستشناسی و پزشکی شناخته میشود و در بسیاری از دورههای دانشگاهی تدریس میشود.
در فرهنگ عمومی: با محبوبیت این کتاب، مفاهیمی مثل «استرس مزمن» و تأثیر آن بر سلامتی به بحثهای روزمره وارد شده و آگاهی عمومی را افزایش داده است.
اگر بخواهم خلاصه بگویم، این کتاب به ما یادآوری میکند که ذهن انسان، با تمام تواناییهای شگفتانگیزش، گاهی خودش بزرگترین دشمن سلامتیاش میشود.
جملاتی از کتاب چرا گورخرها زخم معده نمیگیرند
اگر میخواهید خطر بیماریهای مرتبط با استرس را کاهش دهید، مطمئن شوید که ناخواسته فقیر به دنیا نیایید.
سیستم فیزیولوژیک بدن ما برای پاسخگویی به شرایط اضطراری حاد تکامل یافته است، اما ما با نگرانی بابت پرداخت وامهای بانکی، روابط اجتماعی، تبلیغات و افزایش حقوقمان آن را ماهها فعال نگاه میداریم. تفاوت بین روشهای برخورد ما و گورخر با استرس باعث میشود که ما با تعاریفی دستوپنجه نرم کنیم.
اگر به تعدادی از زنان داوطلب یک سری عکس از مدلهای جذاب زن نشان دهید، پس از آن، نسبت به قبل از دیدن عکسها، خلقوخویی بدتر و اعتمادبهنفسی کمتر خواهند داشت (مسئلهٔ غمانگیزتر این است که اگر همین عکسها را به مردان نشان دهید، متعاقباً میزان رضایت آنها از همسرانشان کاهش مییابد).
بدن برای انواع متنوعی از عوامل استرسزا، مجموعهای پاسخ دارد که به طرز شگفتآوری مشابه هستند (که او آن را سندرم سازگاری عمومی۱۹ نامید، اما اکنون ما به آن پاسخ به استرس میگوییم). اگر عوامل استرسزا برای مدتی طولانی ادامه داشته باشند، میتوانند شما را بیمار کنند.
مذهب میتواند در کاهش عوامل استرسزا بسیار مناسب عمل کند، اما غالباً در وهلهٔ اول خود سازندهٔ آن عوامل استرسزا است.
اینگونه نیست که منبع پاسخ استرس به پایان برسد، بلکه اگر پاسخ استرس از حد معینی فعالتر شود، میتواند از خود عامل استرس زیانآورتر باشد؛ بهخصوص وقتی استرس تماماً روانی است.
مطالعات بیشماری نشان میدهند که ارتباط بین استرس شغلی و افزایش خطر بیماریهای قلبی عروقی و متابولیکی ریشه در ترکیب کشندهٔ تقاضای بالا و کنترل کم در یک موقعیت شغلی دارند؛ در چنین شغلی، شما باید سخت کار کنید، انتظارات زیادی از شما میرود و شما حداقل کنترل را بر فرایند کاری دارید.
در کشورهای درحالتوسعه، فقیر بودن به معنای مشکل داشتن در تهیهٔ غذاست، درحالیکه در دنیای غرب فقیر بودن به معنای مشکلاتی در تهیهٔ غذای سالم است).
وقتی بلههای کمی وجود دارد با “نه گفتن” مشکل خواهیم داشت.
اولین نکته این است که استرسهای کوتاهمدت که میزانی خفیف تا متوسط دارند، حافظه را تقویت میکنند. این موضوع منطقی است؛ در این شرایط، با نوعی استرس بهینه سروکار داریم که آن را “تحریک” مینامیم و باعث هوشیاری و تمرکز ما میشود.
کسانی که مقابلهٔ موفقی با استرس داشتهاند، در مواجهه با عوامل استرسزای فعلی سعی میکنند که آن را کنترل کنند، اما سعی نمیکنند اتفاقات گذشته را تحت کنترل خود در آورند. همچنین آنان تلاشی برای کنترل رویدادهای آیندهای کنترلناپذیر نمیکنند و سعی نمیکنند آن چیزی را ترمیم کنند که خراب نیست یا راهی برای بهبود آن وجود ندارد.
ما اکنون به اندازهٔ کافی خوب و طولانی زندگی میکنیم که بهآرامی از هم بپاشیم.
در شدت بیماری یکسان، اگر بیمارانی را که با سرطان خود با “روحیهٔ مبارز” مواجه میشوند (یعنی خوشبین و قاطع هستند) با کسانی مقایسه کنیم که در مقابل سرطان در افسردگی، انکار و سرکوب فرومیروند، گروه اول بیشتر عمر میکنند.
به نظر میرسد که خطر فقر تأثیر بسیار زیادی بر سلامتی داشته و بزرگترین عامل خطر در تمام درمانهای رفتاری است (به بیانی دیگر، اگر میخواهید در گروهی با جنس، سن و قومیت مشابه، طول عمر هرکس را پیشبینی کنید، مفیدترین واقعیتی که باید بدانید SES افراد است). اگر میخواهید شانس زندگی طولانی و سالم را افزایش دهید، فقیر نباشید.
هرچه یک عامل استرسزا فاجعهبارتر باشد، اعتقاد به کنترل نسبی داشتن بر نتیجه بدتر است، زیرا ناگزیر فکر میکنید که اگر شما بیشتر تلاش میکردید، اوضاع چقدر بهتر میشد. حس کنترل برای عوامل استرسزای خفیف بهتر عمل میکند.
با مطالعهٔ نوزادان نارس در بخشهای نوزادان، متوجه شدند بچههای نارس که در شرایط تقریباً استریل نگهداری میشدند، بهندرت لمس میشوند. بنابراین فیلد و همکارانش وارد عمل شدند و شروع به لمس آنها کردند؛ به این شکل که سه بار در روز در دورههای پانزدهدقیقهای بدن آنها را نوازش و اندامهایشان را حرکت میدادند. معجزه شد. بچهها تقریباً ۵۰ درصد سریعتر رشد کردند، فعالتر و هوشیارتر بودند، از نظر رفتاری سریعتر به بلوغ رسیدند و تقریباً یک هفته زودتر از نوزادان نارسی که لمس نمیشدند از بیمارستان مرخص شدند. ماهها بعد، آنها هنوز بهتر از نوزادانی بودند که لمس نشده بودند. اگر این کار در هر بخش نوزادان انجام شود، نهتنها نوزادان سالمتر خواهند بود، بلکه سالانه حدود یک میلیارد دلار در هزینهها صرفهجویی خواهد شد.
فرض کنید در دههٔ شصت زندگی خود هستید، اضافه وزن دارید و در آستانهٔ مقاومت به انسولین قرار دارید. یک دورهٔ استرس مزمن برایتان ایجاد میشود که حین آن هورمونهای استرس به طور مکرر به سلولهای شما میگویند که مقاومت به انسولین ایدهای بسیار عالی است. همین کافی است تا شما از آستانهٔ دیابت آشکار عبور کنید.
رفاه به “عاملی مرگبار” تبدیل شده است.
دو ویژگی اصلی این فصل در این داستان گنجانده شده است: کمخوابی عاملی استرسزاست و استرسْ خوابیدن را سختتر میکند. بله، ما با یک دور باطل وحشتناک روبهرو هستیم.
استرس میتواند متابولیسم شما را خراب کند، فشار خون شما را بالا ببرد، گلبولهای سفید شما را تخریب کند، سوءهاضمه ایجاد کند، زندگی جنسی شما را به گند بکشد و اگر فکر میکنید اینها هنوز کافی نیستند، به شما میگویم که احتمالاً به مغز شما نیز آسیب میرساند.
من علم را دوست دارم و این فکر مرا آزار میدهد که خیلیها از این موضوع وحشت دارند و تصور میکنند که پذیرش علم به این معناست که نمیتوان شفقت یا هنر را نیز برگزید یا مبهوت طبیعت شد. هدف علم رها ساختن ما از رمز و راز نیست، بلکه بازآفریدن و نیرو بخشیدن به آن است. بنابراین من فکر میکنم هر کتاب علمی برای افراد غیردانشمند میبایست چنان شوری برانگیزد تا موضوع حتی برای خوانندگانی که به آن علاقهای ندارند نیز جالب و قابلفهم شود.
خشم شدید و شادی شدید تأثیرات متفاوتی بر فیزیولوژی تولیدمثل، رشد و احتمالاً سیستم ایمنی دارند، اما اثرات نسبتاً مشابهی بر سیستم قلبی عروقی دارند.
برخی از قسمتهای بدن، از جمله قلب، اهمیتی نمیدهند که تعادل آلوستاتیکمان در کدام جهت از بین میرود، فقط میزانش مهم است. بنابراین شیون و زاری و مشت زدن به در و دیوار در زمان غم یا بالا پایین پریدن و جیغ زدن در وجد و شادی بار یکسانی بر قلب بیمار تحمیل میکنند. به بیانی دیگر، سیستم اعصاب سمپاتیک شما، چه در میانهٔ یک خشم مرگبار و چه یک ارگاسم هیجانانگیز، احتمالاً تأثیر مشابهی روی عروق کرونر دارد.
استروژن نقش محافظتی در تشکیل آترواسکلروز دارد، نه این که آترواسکلروز موجود را معکوس کند و این نکتهٔ مهمی است. این موضوع کاملاً صحیح است؛ چراکه با توجه به رژیم غذایی غربی، احتمالاً تشکیل پلاکهای آترواسکلروتیک از سن سی سالگی، نه در دههٔ پنجاه یا شصت و بعد از یائسگی، شروع میشود.
مواجهه با یک اورژانس فیزیکی کوتاهمدت، پاسخ به استرس قلبی عروقی حیاتی است. در مواجهه با استرس مزمن، همین تغییرات اثرات وحشتناکی دارند. این اثرات نامطلوب بهویژه زمانی مضر هستند که با پیامدهای نامطلوب یک واکنش استرس متابولیک بیشازحد تعامل داشته باشند
شاید امضا کردن یک تکه کاغذ یکی از هیجانانگیزترین رویدادهای زندگی یک فرد باشد؛ اگر این فرد بهتازگی دستور اخراج یک رقیب منفور را پس از ماهها توطئه و برنامهریزی امضا کرده باشد، پاسخهای فیزیولوژیکی او ممکن است به طور تکاندهندهای شبیه به پاسخهای فیزیولوژیکی بدن یک بابون ساوانا باشد که به طرف رقیب خود پریده و صورت او را زخمی کرده است.
یکدیگر فاصله دارند. اگر سطح انسولین بالا، HDL پایین و چاقی در ناحیهٔ شکم دارید، احتمال بروز مقاومت به انسولین در شما بسیار بالاست. به دنبال افزایش کلسترول LDL، پرفشاری خون و مقاومت به انسولین احتمالاً بهزودی چاق خواهید شد. اگر علائم آن دستهٔ دیگر را هم اضافه کنید، آنگاه فشار خون قابلپیشبینی میشود.
استرس مثل یک تکتیرانداز مسلح نیست که اثر فاجعهبار واحدی ایجاد کند. درعوض با لگدپرانی، ضربه زدن و ممانعت در جاهای مختلف بعضی کارها را خراب میکند و جلوی بعضی کارهای تعمیری را میگیرد. بنابراین احتمال دارد که بالاخره سقف را بر سرمان خراب کند.