شعر

اشعار غسان کنفانی شاعر عرب~ جملات و متن های ترجمه شده از او

در این بخش مجموعه اشعار غسان کنفانی شاعر معروف دنیای عرب را گردآوری کرده ایم. در ادامه جملات و متن های ترجمه شده از این شاعر را ارائه کرده ایم.

در مورد غسان کنفانی

غسان کنفانی (۱۹۳۶ فلسطین – ۱۹۷۲ لبنان) روزنامه‌نگار، داستان‌نویس و سخنگوی جبهه مردمی آزادی فلسطین بود. کنفانی در سن ۳۶ سالگی درگذشت ؛ در اتومبیل او بمب کار گذاشته شد و ترور شد. کنفانی پس از تحصیل در رشته ادبیات عربی در دانشگاه دمشق، در اردوگاه‌های پناهندگان فلسطینی در سوریه به عنوان معلم مشغول به کار شد. در آنجا، او تحت تأثیر تماس خود با کودکان خردسال و تجارب آنها به عنوان شهروندان آشفته، داستان‌نویسی را آغاز کرد. مردانی در آفتاب، مردها، چه برایتان مانده، بازگشت به حیفا و ام سعد از جمله آثار او می‌باشند.

 نمونه آثار

هر بار که سینه‌اش، را روی خاک می‌اندازد همین را حس می‌کند، انگار قلب زمین هنوز، از اول باری که روی آن دراز کشید، از ژرف ترین ژرفاهای دوزخ راهی دشوار به سوی نور باز می‌کند.

در همه چیز زیباش باشدر دوستی اتعشقتاخلاقترفتارتحتی در دوری زیبا باش

غسان کنفانیمترجم : سپیده متولی

برایت چه بنویسمهربار تلاش کردم چیزی بنویسماحساس کردم قلبم از جایش کنده می‌ شودتا در سینه‌ ی تو جا بگیرد

اشعار غسان کنفانی

به کسی که برایت نمی نویسدمزاحم روزهایت نمی شوددر باره ات نمی خواندمهم ترین تاریخ های تو را حفظ نمی کندو زندگی ات راشگفت انگیز نمی کندوابسته نشو

غسان کنفانیمترجم : اسما خواجه زاده

به تو بازخواهم‌گشتبه سان یتیمی به تنها پناهگاهشو همچنان بازخواهم‌گشتو موهای خیسمکه سختی پیمودن زیر ناودان‌ها انتخابش بود رابه دستان گرم و نوازشگر تو می‌سپارمکه خشکشان کنی

غسان کنفانیترجمه‌ : سعید هلیچی

هل لديك حبيب؟لالمن تكتب؟لنفسيلنفسك! كلام الحب؟نفسي تستحق الحب اكثر مما يفعلون

معشوقی داری؟نهبرای كه می نويسی؟برای خودمبرای خودت! حرف عاشقانه؟خودم بيشتر از ديگران استحقاقش را دارد

جوابی برایم ننویسحرفی نزنبه آغوشت باز خواهم گشتهمچون یتیمی که به تنها سرپناهش باز می‌گرددباز خواهم گشتو مو‌های خیسم راکه راه رفتن زیر ناودان‌ها را انتخاب کرده بودبه دستان تو می‌سپارمتا خشک‌شان کنی

ای نازنینچرا بر انسان مقدر شدهکه عمیق ترین زخمهایشهمان هایی باشندکه با دست خودش حفر می کند ؟

چه بسا مرگ تنها با توقف نبض حاصل نشود، زیرا انتظار مرگ است ، دلزدگی مرگ است ، ناامیدی مرگ است و تاریکی آینده نامعلوم هم در حکم مرگ است!

متن و جملات غسان کنفانی

من هر جا که باشم و هر کجا که برمآخرش بر می گردم پیش تومثل یتیمی که به تنها پناهگاهش بر می گرده

تو اما وارد رگ‌ هایم شدی؛و همه چیز تمام شدو خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم

وجودم به سمت تو خیز برمی‌دارد اما ظاهرم ساکت است…

همه چیز را رها کن، به جز دلی که برای خوشحال کردنت دست به هر کاری می‌زند…

من تو را به اندازه‌ی ناکامی ام در داشتنت می‌خواهم…

اعتماد در عشق آن استکه از تو دور یا در خواب باشمبا این اطمینان که از تو کاری سر نمی‌ زندکه قلبم را مچاله کندحتی اگر تمام دنیا را به تو بدهند

نانت را می‌ دزدند سپس تکه ‌ای به تو می ‌دهندآنگاه امر می‌ کنند که برای این سخاوتشاناز آن‌ ها تشکر کنیامان از این وقاحتشان

يقول غسان كنفاني : أنتِ جبانةتريدين ان تكوني نصف الأشيالا تريدنني ولا تريدين غيابي

فترد غادة السمان : لأنني تعلمتُ ألاّ ألتصق بك تمامًاكي لا تزهد بيو لا ابتعد عنك تمامًا كي لا تنساني

غسان کنفانی می‌گوید : ترسوییمیخواهی میانه‌ باشینه دوستم داری و نه نبودم را میخواهی

غادة السمان پاسخ می‌ دهد : چرا که آموختم کاملا به تو آمیخته نباشمکه دچارم شویو از تو کاملا دور نباشم که فراموشم کنی

بی‌ تو من در بیهودگی‌ امبرایت اعتراف می‌ کنمهمان‌ گونه که متهمیسرانجام به جرمی که مرتکب نشده‌ استاعتراف می‌ كند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا