متن و جملات

دلنوشته قلب شکسته~ جملات غم انگیز درباره غم و غصه دل

در این بخش مجموعه دلنوشته قلب شکسته، جملات غم انگیز درباره غم و غصه و عکس نوشته های دلم گرفته غمگین را گردآوری کرده ایم.

جملات دل شکسته

دلت که گیر باشدکارت تمام استهرکاری کنی کنده نمی شوداز یادت …حالا تو هی با خودت بگوچیزی نیست

آرام قدم میزدم و به یاد می آوردم روزهایی را که تو بودی ..من بودم..اما دور بودیم..حال..من هستم..ت نیستی..حتی دور هم ن..دیگر نیستی..مکان نه ..زمان نه ..دیگر در قلبم نیستی..نمیدانم حالت چگونه است..اما..روزهایی نزدیک است که دیگر کسی را در قلبم قبول نمی کنم..نزدیک است آن روزها..

دیدی که سخــت نیسـت تنها بدون مــن ؟دیدی صبح میشود شبها بدون مـــن **این نبض زندگی بی وقفه می‌زند***فرقی نمیکند با مــن ***بدون مـــن***دیــروز گر چه ســخت امروزم هم گذشت ******طوری نمیشود فردا بدون مـــن

دلنوشته قلب شکسته

دلم شکست عشق من اما فدای سرت.کفش هایت را بپوش تا مباداخرده هایش در پاهایت برود.

نادر ابراهیمی در کتاب “یک عاشقانه آرام “می گوید :قلب”مهمانخانه نیست که آدمهابیایند ،.. دو سه ساعت یا دوسه روز در آن بمانندو بعد بروند….، “قلب”لانه ی گنجشک نیست کهدر بهار ساخته شود

و در پاییزباد آن را با خودش ببرد،… “قلب”راستش نمیدانم چیست… امااین را میدانم کهفقط جای آدمهای خیلی خوب است،…. “قلب “چاه دلخوری نیستکه به وقت بدخلقی ،سنگریزه ای بیندازیتا صدای افتادنش را بشنوی ….

من عادت کردم کسی نگرانم نباشه…عادت کردم کسی سراغم رو نگیره…عادت کردم تنها باشم تا بعد کسی منت محبتشو روم نزاره…عادت کردم شب ها بدون شب بخیر بخوابم…عادت کردم منتظر زنگ کسی نباشم…عادت کردم دلتنگ بشم و دلتنگم نشن…عادت کردم بی دلیل بخندم و با دلیل گریه کنم…عادت کردم زندگی نکنم…سختہ ولی عادت کردم …

به من گفت برو گورِت رو گم کن …و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :“زبانم لال !”

آسمان چشم هایمپوشیده از ابر دلتنگی استبغض میان گلویم نشستهو غباری غم زدهقلب مسکینم را احاطه می کنددلتنگ بارانمدر غروب جمعهوقتی کهلحظه های بی تو بودنتکرار می شوند

مجید رفیع زاد…

می روی و من که نه بازمانده ی تو ام نه همراه توشبیه ابری سرگردانبه هر گذار و رهگذاری برسممی بارم !

شاید بهم باز رسیمروزی که من به سان دریایی خشکیدمو تو چون قایقی فرسودهبر خاک ماندی

جملات غم انگیز بغض دار کپشن

گـمان میـکردم قـانع بـاشیو بـه شـکستـن دلـم اکتـفا کـنینه ایـنکه فستـیـوالـی از دروغ به راه بـینـدازیو در آخـر بـگویـی:“میـروم تا اذیـت نـشوی بـهتـرین مـن!”

دل مردگان معنای اِحیا را نمی فهمندفرق غروب و صبح فردا را نمی فهمند

آنها که سیرابند رنج تشنگی ، حتّیطعم خوش آب گوارا را نمی فهمند

شب خفتگان هم در سکوتِ مبهم شبهاحال دل غمگین و تنها را نمی فهمند

صحرا نشینان بیابان های لَمْ یَزرعبی شک شمیم عطرِ گلها را نمی فهمند

ناگفته ها گم می شود در بغض هر واژهکوران که مفهوم الفبا را نمی فهمند

باور نمی کردم ولی افسوس آدمهااحساسِ در هر شعر زیبا را نمی فهمند

آرام تر دنیا نَکوبان قلب عاش…

متن بهزاد غدیری

بعضی از تنهایی هادرمان ندارد پـوک می کنـد ..تکه هایی از وجـودمان را حذف می کندبعضی از تنهایی ها فقط یـک درمان داردکه باشد بیـاید بمانـد

رسم زمانه است اگر نرم باشی تو را له میکننداگر خشک باشی تو را میشکنند . . .

می شنوی ؟ دیگر صدای نفسم نمی آیدبه دار کشیده مرا بغض نبودنت !

قلبِ زبان نفهمِ من،باتوام اِی تپنده یِ خانه خراب کُن،دیگر با هر گُم گُم ات نامش را درونِ من تکرار نکنو نبودنش را به رُخم نکش.دیوانه جان،“تنهایِ بی سنگِ صبور،”انقدر خودِ زخمی ات رابه در و دیوارِ سینه یِ از مُشتِ روزگارکبود شده یِ منِ خسته نَکوبان.او دیگر باز نمی گردد….

متن عادل رستم کلایی

‌‌‌‌‌‌دلشکسته که باشیساده ترین حرف ها، اشکت را در می آورنددلشکستگی پیچیده نیست!!یک دل, یک آسمان, یک بغض آرزو های ترک خورده …به همین سادگی!!دل شکستگی هایم را زیر دوش حمام میبرمبغض هایم را زیر شرشر آب داغ میترکانمتا همه فکر کنندقرمزی چشمانم از دم کردن حمام است … !!دل شکستگی درد دارد معنا ندارد …

دورا دور عاشقت شدمدورا دور نگرانت بودمدورا دور عشق ورزیدمو حالعاشق شدن و عشق ورزیدنت به دیگری رادورا دور می بینمو از همین دورا دور می میرم !

دست بر گریبان گرفته بود و فریاد میزد اما…!صدایی از حنجره اش خارج نمیشد..گویی نمایش پانتومیم اجرا میکند!اما بدون بیننده!مشخص بود حال خوشی ندارد.قدم میزد و راه میرفت و دستانش را در هوا تکان میداد!یا من چیزی نمیشنیدم!یا او بی صدا جنگ میکرد.بغض در گلویش بیداد میکرد و اشک در چشمانش هویدا بود!اما مقاومت میکرد در برابر هدر دادن مرواریدهایی ک…بگذریم!موبایلش را برداشت و شماره ای را گرفت،اما سرش را تکان داد و شماره رد تماس داد ….

دلم شکستﻟﻌﻨـﺘﯽیعنی می‌شود ﻫﻤﯿــﻦ ﺣﺎﻻ ؛ ﻫﻤﯿـــﻦ ﻟﺤﻈـــﻪحتی ﺍﺷﺘﺒـﺎﻫﯽ، ﯾــﺎﺩﻡ ﺑﯿﻔﺘــﯽ.

می کوشم غمهایم را غرق کنم ،اما بی شرف ها یاد گرفته اند ، شنا کنند!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا