
شب قدر نام شبی است که در قرآن، به خصوص سوره قدر، از آن نام برده شدهاست. اغلب مسلمانان اعتقاد دارند قرآن برای اولین بار در شب قدر از سوی خدا بر محمد نازل شد. ما نیز در این بخش از سایت گلستان فان جملات شب قدر با اشعار سوزناک و متن های غم انگیز شهادت حضرت علی (ع) آماده کردهایم. با ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
شعر شب قدرمتن ادبی شب قدرجملات غمگین شهادت حضرت علی (ع)متن و جملات ادبی شب های قدر
از غافلان حساب دلم را جدا کنیدحرف و حدیث کهنه خود را رها کنیدچیزی به شب نمانده به خلوت که می رویدقدر است، قدری دل شکسته ی مارا دعا کنیدالتماس دعا
قرآن به سرم بود که امشب شب قدر استجانم به کفم بود که قربان تو باشمآیات تو را بر طَبَقِ سینه گذارمرِحلی شوم و حافظ قرآن تو باشم.
انیس قلب خود تنها خدا کنخدا را در دل شبها صدا کنز خوف حق چو اشکی را چکاندیبه حال این رفیقت هم دعا کن…
شهر بی زهرا که مولا!قابل ماندن نبودشهادت مولای متقیان، امیرالمومنین امام علی علیه السلام تسلیت باد
شعر شب قدر
چه بسیار بودند عاشقان علیکه سکوت کردندو سکوت آن ها غربت علی شدو غربت علی موجب شهادتش شد
امشب از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین میباردامشب چشمانم را با آب توبه میشویمو کلام قرآن در دهانم میریزم تا خواب چشمانم را نیازارد
شب قدر شبی است که باید شکواییه هجران را درنوردید و به امید وصل و دیدار، بیدار نشست و از جام طهور «سلام» تا مطلع «فجر» سرمست بود.
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بی صدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید هم چو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بی نگهان اشتباه بود
هم صحبتی نداشت که در نیمه های شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او می چکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
استاد سازگار
مهمان توام اى جان زنهار مخسب امشباى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشبروى تو چو بدر آمد، امشب شب قدر آمداى شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب
متن ادبی شب قدر
آدم خلیفه ی تنهای خدا روی زمین استامپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحشو سلاح او گریه است …و سِلاحُهُ البُکاء …التماس دعا
هر که گیرد آینه در پیش روکرده های خویش بیند مو به موخویش را بیند که خود با خود چه کردتا بداند سخت باید توبه کرد.
این منم، بیدار، از هول گناه / مى کنم، بر آسمان شب، نگاهاین منم، از راه دور افتاده اى / رایگان، عمر خود از کف داده اىاین منم، در دستِ غفلت ها اسیر / اى خداى مهربان، دستم بگیر
باز کن در که گدای سحرت برگشتهعبد عصیان زده و دربهدرت برگشتهبنده بیخرد و خیرهسرت برگشتهسفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته
اشعار زیبای مناجات با امام زمان و شب قدرقرآن به سر گرفتم و گفتم :سلام عشق!
یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق
ترسم که در سماع کشانم قنوت را
آن جا که قبله گاه تو باشی، امام :عشق !
با خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان
آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق
از رکعت نخست در افتاده ام به شک
در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق
سی پاره ی حضور تو را چله بسته ایم
قرآن به سر بگیر و بگو :والسلام عشق !
علیرضا بدیع
جملات غمگین شهادت حضرت علی (ع)
با خودم میگفتمکه چگونه خواهی بخشیداین شکننده توبه های مکرر راو نومید میشدم …اما تو در جانم زمزمه کردیکه کریمیو با کریمان کارها دشوار نیست …التماس دعا
شبی که در آن خطاب می آید: کجایند جوانمردان شب خیز که در آرزوی دیدار، بی خواب و بی آرام بودهاند و در راه عشق شربت بلا نوشیدهاند، تا خستگی ایشان را مرهم گذاریم و اندر این شب قدر ایشان را با قدر و منزلت گردانیم؛ که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران.
الهی آن شب که همه قرآن به سر می کنند ما را توفیق بده قرآن را به دل کنیم . . .
میشه ایـــــن شَبـــا …تـــــو روضِه هـا …تـــــو سینـه زنـی هـا …اونجـــــا کـِہ دِلـِت میـشکَـنِـہ …اونجـــــآ کـِہ بُغـض گَـلـُوتـــــو مـیگـیـرِه و اَشـــــک تـو چِـشمـــــآت حَـلـقـِہ مـیـزنـہ …وَ خـــُــدآرو بـہ عَـزیـــــزآش قَـســـَــم مـیـِــــدے …وآسـِہ مَنــــَـمْ دُعـآکُنـِــــید؟؟؟؟
الهی !تو را سوگند بر مظلو میت بیست و یکم رمضان و دلهای مملوّ از آه و فغانبینوایان داغدار را در حسرت سعادت ناشی از فضیلت خویش مسوزانو دلهای افتاده را از درگاه با عظمت خویش نا امید مفرما . . .
این منم، بیدار، از هول گناه / مى کنم، بر آسمان شب، نگاهاین منم، از راه دور افتاده اى / رایگان، عمر خود از کف داده اىاین منم، در دستِ غفلت ها اسیر / اى خداى مهربان، دستم بگیر . . .التماس دعا
متن و جملات ادبی شب های قدر
شب قدر است و طی شد نامه هجرسلام فیه حتی مطلع الفجردر شب قدر قدر خود را دانروز در معرفت سخن میران
شب قدر است بیا قدر بدانیم کمیخانه دل ز گناهان بتکانیم کمیشعله افتاده به ملک دلم از فرط گناهدوست را از دل این شعله بخوانیم کمی
شبهای قدر فرصتی است برای بازگشتن به سوی حضرت حق و توبه کردن از گناهان و پیمودن راه درست. شب قدر، فرصتی است برای پاک کردن ظاهر و باطن از هر آلودگی
دانسته یا ندانسته حقوقی بر گردن هم داریمکه کفه سنگین اشتباهات آن به سمت من استامشب شب بخشش استمن از حقوق نداشته خود بر همه دوستان و عزیزانم گذشتماز شما میخواهم از من بگذرید . . .التماس دعا
خدایارمضان ماه مهمانی توستسفره ات هر روزِ سال پهن بوده ،ولی این روزها ، پذیرایی ها ویژه استاز خوان گسترده ات چشم و دلی سیر میخواهمشکم سیر را هر روز قبل از رمضان مرحمت نموده ای . . .
آیا در رؤیاهایتان ، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید ؟شب قدر، رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد . . .التماس دعا
شب قدر است امشب مست مستم ای خدا با توشدم تا مست دانستم كه هستم ای خدا با تو
در این خلوت تو من یا من تو، انصاف از تو میخواهمتو با من مست یا من مست هستم ای خدا با تو
خواه از من كه هرگز راه عقل و عافیت پویمكه من دیوانه از روز الستم ای خدا با تو
دویدم سالها اما به دور افتادم از كویتچو افتادم ز پا در خود نشستم ای خدا با تو
سر از خاك زمین تا برگرفتم عشق ورزیدمولی آزاد از هر بند و بستم ای خدا با تو
تو هر جا جلوه كردی من تو را دیدم پرستیدمبه هر صورت جمالی میپرستم ای خدا با تومحمدخلیل مذئب
ای که از صورت خونین تو غم ریخته استبا تماشای تو یکباره دلم ریخته است
چه به روز سر تو آمده آخر باباسرت از ضربه شمشیر به هم ریخته است
دخترت کاش بمیرد که نبیند هرگزخون فرق تو قدم پشت قدم ریخته است
مادرم آمده بالای سرت با زحمتاشک بر زخم تو با قامت خم ریخته است
کربلا زنده شده در نظرم می بینمترس دشمن که پس از صاحب علم ریخته است
تا که تاراج کند خیمه ی مارا یکسرقبل آتش زدنِ آن به حرم ریخته است
فرق خونین تو را کاش نمی دیدم منیادِ آن خون که از دست قلم ریخته است
چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردمنه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم
برات من شبی آمد که در آیینه لرزیدمشب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم
شب تنهایی دل بود، چرخیدم، غزل گفتمشب افتادن جان بود رقصیدم، طرب کردم
تمام من همین دل بود دل را خون دل دادمتمام من همین جان بود جان را جان به لب کردم
دعایی بود و تحسینی، درودی بود و آمینیاگر دستی بر آوردم، اگر چیزی طلب کردم
تو بودی هر چه اوتادم اگر از پیر دل کندمتو بودی هر چه اسبابم اگر ترک سبب کردم
خود را به خواب مي زني اي بنده تا به كي !؟هي توبه پشت ِ توبه، سرافكنده تا به كی !؟
دنيا وفا نكرده ، وفا هم نمي كندبا زرق و برقش از غم دل، كم نمي كند
از حوض ِ نور،كي به رخت آب مي زني !؟كي دست رد به سينه ي اين خواب مي زني !؟
اي بنده جزء براي خدا بنده گي نكن!کج می روی،لجاجت و یک دنده گی نکن
بنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی زندغير از خداي ِ خود به كسي رو نمي زند
عقلت مگر به شايد و بايد نمي رسد !؟بارِ كجت به منزل و مقصد نمي رسد
تيشه نزن به ريشه ي خود بنده ي خدابیراهه می روی، نشو شرمنده ی خدا
جاي غم ِ بهشت، غم ِ پول مي خوري !؟بيچاره اي كه مثل پدر گول مي خوري
بيهوده هي براي دلت كيسه دوختيباغ بهشت را به جو ِ ري فروختي !؟
ای ورشکسته،بیش ترازاین ضرر ندهلحظه به لحظه عمر خودت را هدر نده
شبهاي قدر فرصت خوبيست؛ گريه كنآيا زمان توبه ي تو نيست!؟ گریه کن
شبهاي قدر فرصت خوبيست؛ توبه كنغيراز تو و خدا كه كسي نيست!توبه کن
شبهاي قدر ناله بزن بي معطليدستم به دامنت، مددي مرتضي علي
شبهاي قدر اشك تو را كوثري كندزهرا براي شيعه ي خود مادري كند
جا مانده اي ز قافله، هيهات، گریه کنامشب براي عمه ي سادات گريه كن
شايد خدا به حال ِ خرابت نظاره كردپرونده ي سياه تو را پاره پاره كرد
مانند سوزِ صبح ِ مه آلود مي رسدوقتي نمانده است، اجل زود مي رسد
باید بری ! به فكرِ حساب و كتاب باشفكر فشارِ قبر و سئوال وجواب باش
شبهاي قبر، تيره تر از كرده هاي توستمهتاب روشنش سفر كربلاي توست
بي نور عشق، قبر تو دلگير مي شودامشب بگير تذكره را ، دير مي شود
ای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگيرامشب به گريه دامن ارباب را بگيروحيد قاسمي
شب قدر است و امشب راز دارمنگه تا صبح امشب باز دارم
شب قدر است و بايد قدر دانمقدم در پيشگاه قدر دانم
شب قدر است و امشب هجر مولاستدلم از عشق پر شور و غوغاست
شب قدراست و اخترها غمينندتو گويى جملگى سر در جبينند
بلى امشب شب بيمارى اوستشب توديع يار خوب و نيكوست
شب سرخ شهادت بين تو امشبشب درد سعادت بين تو امشب
چه امشب ديدهاش خونبار و گرياننظر افكند او بر شير يزدان
على اى فاتح هم بدر و خيبرعلى اى بر يتيمان جمله سرور
سر خونين خود بردار اى دوستببين زينب كه طور، رخساره ى اوست
حسن بنگر، حسين و هم ابوالفضلعنايت كن، كرم بنما، نما بذل