
غزل شماره ۳۱ از غزلیات شهریار را در گلستان فان آماده کردهایم. تنوع در موضوعات و سبکهای شعری شهریار، از غزلهای عاشقانه تا قصاید اجتماعی و دینی، نشاندهنده توانایی بالا و خلاقیت او در شاعری است. این تنوع باعث میشود که اشعار او همواره تازه و جذاب باقی بمانند. همچنین غزل شماره ۳۲ از غزلیات شهریار؛ رفتم و بیشم نبود روی اقامت وعده دیدار گو بمان به قیامت را در سایت گلستان فان بخوانید.
غزل شماره ۳۱
برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت
بازار شوق پردگیان باز درگرفت
شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه
ابری به هم برآمد و ماهی به برگرفت
زین خوشترت کجا خبری در زند که دوست
سر بیخبر به ما زد و از ما خبر گرفت
بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک
این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت
این ماجرای عشق حدیثی مفصّل است
قاصر بیان که قصّه چنین مختصر گرفت
یک تار موی او به دو عالم نمیدهند
با عشقش این معامله گفتیم و سرگرفت
تا چون کند به ابرو و مژگان که چشم مست
دستی به نیزه برد و به دستی سپر گرفت
چشمک زند ستاره صفت با نسیم صبح
شمع دلی که دامن آه سحر گرفت
چون اسم چشم نرگس مخمور، ژاله بار
در این چمن که لاله به کف جام زر گرفت
چون شعر خواجه تازه و تر بود شهریار
شعر تو هم که درس خود از چشم تر گرفت
تفسیر این شعر
این شعر از شاعر معروف ایرانی، شهریار، است و در آن به موضوعاتی چون عشق، زیبایی و احساسات انسانی پرداخته شده است. حالا بیایید هر بیت را به زبان ساده توضیح دهیم:
1. برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت
• در اینجا شاعر به تصویر شمع و پروانه اشاره میکند. شمع نماد عشق و پروانه نماد عاشق است که به سمت شمع میرود.
2. بازار شوق پردگیان باز درگرفت
• این بیت نشاندهندهی بیداری عشق و شوق در دل عاشقان است. بازار عشق دوباره رونق گرفته است.
3. شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه
• شمع (عشق) در حالی که در آغوش اشک و آه (غم) شکوفا میشود، نشاندهندهی تلخی و شیرینی عشق است.
4. ابری به هم برآمد و ماهی به برگرفت
• ابری به وجود آمده که شاید نماد غم یا مشکلات باشد و ماه (عشق) را در خود گرفته است.
5. زین خوشترت کجا خبری در زند که دوست
• شاعر میپرسد که آیا خبری از دوست (عاشق) بهتر از این وجود دارد؟
6. سر بیخبر به ما زد و از ما خبر گرفت
• کسی که بیخبر است، به سراغ ما آمده تا از حال ما باخبر شود.
7. بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک
• بار غم (مشکلات) بر دوش آسمان سنگینی میکند و دیگر نمیتواند آن را تحمل کند.
8. این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت
• شاعر میگوید که میخواهد زلف و شانه (زیبایی) را از دوش خود بردارد تا بار غم را کمتر کند.
9. این ماجرای عشق حدیثی مفصّل است
• داستان عشق بسیار طولانی و پیچیده است.
10. قاصر بیان که قصّه چنین مختصر گرفت
• این داستان آنقدر عمیق است که نمیتوان به سادگی آن را بیان کرد.
11. یک تار موی او به دو عالم نمیدهند
• شاعر میگوید که یک تار موی معشوقش ارزش بیشتری از همه چیز در دنیا دارد.
12. با عشقش این معامله گفتیم و سرگرفت
• او با عشقش معامله کرده و این موضوع برایش مهم است.
13. تا چون کند به ابرو و مژگان که چشم مست
• معشوق با ابرو و مژگانش دلها را میرباید.
14. دستی به نیزه برد و به دستی سپر گرفت
• این تصویر نشاندهندهی جنگ میان عشق و غم است.
15. چشمک زند ستاره صفت با نسیم صبح
• ستارهها با نسیم صبح چشمک میزنند، نشاندهندهی زیبایی صبحگاه است.
16. شمع دلی که دامن آه سحر گرفت
• شمع دل، در حالی که دامن آههای صبح را گرفته، نشاندهندهی احساسات عمیق شاعر است.
17. چون اسم چشم نرگس مخمور، ژاله بار
• چشمهای معشوق مانند نرگس زیباست و اثرات خاصی بر دل شاعر دارد.
18. در این چمن که لاله به کف جام زر گرفت
• در این باغی که گلها (لالهها) زیبا هستند، زیبایی عشق دیده میشود.
19. چون شعر خواجه تازه و تر بود شهریار
• شعر شاعر تازه و زیباست، مانند شعر خواجه (حافظ).
20. شعر تو هم که درس خود از چشم تر گرفت
• شعر خود شاعر نیز متاثر از احساسات عمیق و اشکهای اوست.
به طور کلی، این شعر توصیف عمیقی از عشق، زیبایی و احساسات انسانی را ارائه میدهد و نشاندهندهی پیچیدگیهای عاطفی است که انسانها در روابط عاشقانه تجربه میکنند.