متن و جملات

مجموعه اشعار کوتاه احساسی ~ گلچین شعر نو و کوتاه احساسی

در این مطلب مجموعه اشعار کوتاه احساسی ناب و گلچین شده و همچنین شعر نو عاشقانه گردآوری کرده ایم.

فهرست موضوعات این مطلب

اشعار عاشقانه احساسیاشعار کوتاه احساسی زیباشعر نو احساسی رمانتیکشعر تک بیتی احساسیاشعار عاشقانه برای عشقاشعار عاشقانه احساسی

اگر شعر‌های من زیباستدلیلش آن استکه تو زیبایی

گروس عبدالملکیان

***

دستت به گیسوان رهایش نمی‌رسداز دوردست‌ها به نگاهی بسنده کن

سجاد سامانی

***

بارانییاآفتابیفرقی نمی‌کنددر سرم هوای دیدن توست

امید صباغ نو

***

صدا کن مراصدای تو خوب استصدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی استکه در انتهای صمیمیت حزن می‌روید

سهراب سپهری

***

از جمع دوری می‌کنم تا با تو باشمدر خلوتم هستی و تنها نیستم من

زهرا کوشک احمدی

تمام پروانه‌ها قاصدک بودندبه هر قاصدکیراز چشمان تو را گفتمپروانه شدتمام پروانه‌هاادای چشمان تو رادرمی‌آورندچون بغض مرا دوست دارند

کیکاووس یاکیده

***

به خدا هیچ کسی در نظرم غیر تو نیستلا شریک لک لبیک… خیالت راحت

محمدمهدی درویش‌زاده

اشعار کوتاه احساسی زیبا

خداونداتمام حرف‌های جهان یک طرفاین راز یک طرفآیات شماچه قدر، شبیه به لبخند اوست

شمس لنگرودی

***

با مرور دوستی‌هایم به من اثبات شدهر که جز تو دوستم شد،دوستدار کوچکی‌ست

کاظم بهمنی

باران می‌شومو در خود می‌بارمخورشید می‌شومو در خود می‌تابمسبزه می‌شومو در خود می‌رویمباد می‌شومو در خود می‌وزمخاک می‌شومو در خود فرو می‌افتمشب می‌شومو بر خود سایه می‌افکنمعشق می‌شومو در خود بر تنهایی خود‌می‌گریم

بیژن جلالی

***

من از چشمان خیست در شبی تاریک فهمیدمکه باران نیمه‌های شب تماشایی‌تر از روز است

معصومه ناصری

***

فرقی نمی‌کندپنجه طلایی آفتاب باشدیا انگشت‌های خیس باراناین پنجره دیگرجواب سلام آسمان را نخواهد دادوقتی قرار نیستتو از این کوچه بگذری

بهرام محمودی

بیا سر به سرم بگذار مهتابی‌ترین بانومیان گیسوانت دستهایم گم شدن دارد

سیدمرتضی سجادی

***

یک شب کههزار شب نمی‌شودگره بزنسیاهی موهایت رابه سیاهی شبماهم شو

رسول عظیمی

***

مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدنیاد یک عشق عذابیست که لذت دارد

مقداد ایثاری

***

نمی‌خواستماین عشق را فاش کنمناگاه به خود آمدمدیدم همه کلمات راز مرا می‌داننداین است کههرچه می‌نویسمعاشقانه‌ای برای تو می‌شود

شهاب مقربین

شعر نو احساسی رمانتیک

آرامش آغوش تو از چشم من انداختامنیتی که بیمه‌های معتبر دارند

امید صباغ نو

کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شودو انسان با نخستین درد…من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

احمد شاملو

***

اصلا مرا برای همین آفریده استتا عاشق تو باشم و دیوانگی کنم

***

اگر تو نبودیمن کاملاً بیکار بودمهیچ کاریدر این دنیا ندارمجز دوست داشتن تو

رسول یونان

***

ای عشق بیا آدمی از نو بتراشیمخوشبخت‌تر و خوب‌تر و شادتر از من

غلامرضا طریقی

***

تا شب نشدهخورشید رالای موهایت می‌گذارمو عاشق می‌شومفردابرای گفتندوستت دارمدیر است

جلیل صفربیگی

در زدیباز کردمسلام کردیاما صدا نداشتیبه آغوشم کشیدیاما سایه‌ات را دیدمکه دست‌هایش توی جیبش بود

گروس عبدالملکیان

***

تاوان عشق را دل ما هرچه بود دادچشم انتظار باش در این ماجرا تو هم

فاضل نظری

***

بگذار سر به سینه من تا كه بشنویآهنگ اشتیاق دلی دردمند را

فریدون مشیری

***

دل خراب من دگر خراب‌تر نمی‌شودکه خنجر غمت ازین خراب‌تر نمی‌زند

هوشنگ ابتهاج

***

جهانخالی‌تر از آن استکه جای خالی تو را حس نکنمو خیال کنچه خالی شده‌اموقتی حتی خیالت همسهم دیگران شده باشد

کامران رسول زاده

شعر تک بیتی احساسی

نه به خانه دل قرار و نه به کوی یار گیردبه کجا روم، ندانم که دلم قرار گیرد

عاشق اصفهانی

***

به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیمنان را تو ببرکه راهت بلند استو طاقتت کوتاهنمک را بگذار برای من‌می‌خواهماین زخمتا همیشه تازه بماند

شمس لنگرودی

***

چون خیالت دم بدم در اضطراب آرد مراپس وصالت تا چه خواهد کرد با روز و شبم

فیض کاشانی

***

فصل عوض می‌شودجای آلو راخرمالو می‌گیردجای دلتنگی رادلتنگی

علیرضا روشن

به هر که بود وبه هر جا که بود وهرچه که بودرجوع کردیالا دلتکه قطب‌نماست

محمدرضا شفیعی کدکنی

***

پرواز چه لذتی دارد؟وقتیزنبور کارگری باشیکه نتوانیعاشق ملکه بشوی؟

جلیل صفربیگی

***

گر نباشد هر دو عالم گو مباشتو تمامی با توام تنها خوش است

 عطار

***

اگر آمدیخبرم کندر خانه بمانمکه از اندوه نمیرندشمعدانی‌های منتظر و ماهی‌های حوضو لبخندی که به شوق بر لبانم می‌بنددکه تو بیایی و کسی خانه نباشد

سیدعلی صالحی

***

غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه رادیگران  بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

صائب تبریزی

فکر تو عایق سرمای من استفکر کردم به صمیمیت تو، گرم شدمخنده کن خنده که با خنده توآفتاب از ته دل می‌خنددشرم در چهره من داشت شقایق می‌کاشتسفره انداخته بودیم و کنارش با همدوستی می‌خوردیمحرف تو سنگ بزرگی جلوی پای زمستان انداختباز هم حرف بزن

عمران صلاحی

اشعار عاشقانه برای عشق

دست مرا بگیرکه باغ نگاه توچندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربودمن جاودانمکه پرستوی بوسه‌اتبر روی من دری ز بهشت خدا گشوداما چه می‌کنیدلی راکه در بهشت خدا همغریب بود؟!

فریدون مشیری

***

هر آن که با تو وصالش دمی میسر شدمیّسرش نشود بعد از آن شکیبایی

سعدی

***

فکر کن! پشت هم دعا بکنیتا سرت روی شانه‌اش باشد

می‌رود تا تمام خاطره‌اتدو، سه خط، عاشقانه‌اش باشد

فکر کن! آخرین نفس‌هایتزیر باران شبی رقم بخورد

عشق یعنی که رفته باشد و بعدحالت از زندگی به هم بخورد

فکر کن! در شلوغی تهرانعصر پاییز در به در باشی

شهر را با خودت قدم بزنیغرقِ رویای یک نفر باشی

پویا جمشیدی

***

تمام دل خوشی‌ام شور عاشقانه توستدو چشم منتظرم تا همیشه خانه توست

تو صبر گفتی و من خسته از شکیباییتمام زندگی‌ام غرق در بهانه توست

بهانه همه شعرهای من، برگردبیا که خانه قلبم پر از ترانه توست

دل گرفته من همچو مرغ در قفسیتمام هوش و حواسش به آشیانه توست

به کنج خلوت خود، همچو ابر می‌بارمسرم درون خیالم به روی شانه توست

تو رفته‌ای و من اینجا میان خاطره‌هابه هر طرف که نظر می‌کنم نشانه توست

دل شکسته من از تو عشق می‌گیردکبوترم که امیدم به آب و دانه توست

 فاطمه طاهریان

با من بگو که همره من بدپیر می‌شوییا آنکه بین راه، ز من سیر می‌شوی؟

ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز!کی در میان برکه به زنجیر می‌شوی؟

چون چکه‌ای ز نور، در آیینه می‌چکیآن‌گاه مثل آینه تکثیر می‌شوی

رویای صادقی که سرانجام می‌رسییک خواب عاشقانه که تعبیر می‌شوی

چین می‌خورد نگاه غم‌انگیز آینهوقتی ز دست آینه دلگیر می‌شوی

می‌روید از کویر گلویم، گُلی کبودوقتی شبیه بغض، گلوگیر می‌شوی

دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ منداری برای خوب شدن دیر می‌شوی

یدالله گودرزی

***

این‌روزها سخاوتِ باد صبا کم استیعنی خبر ز سوی تو، این‌روزها کم است

اینجا کنار پنجره، تنها نشسته‌امدر کوچه‌ای که عابر دردآشنا کم است

من دفتری پر از غزل‌ام نابِ نابِ نابچشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است

بازآ ببین که بی‌تو در این شهر پرملالاحساس، عشق، عاطفه، یا نیست یا کم است

اقرار می‌کنم که در اینجا بدون توحتی برای آه‌کشیدن هوا کم است

دل در جواب زمزمه‌های «بمان» منمی‌گفت می‌روم که در این سینه جا کم است

غیر از خدا که‌را بپرستم؟ تو را، تو راحس می‌کنم برای دل‌ام یک خدا کم است

محمد سلمانی

***

دوباره سیب و غزل، من گناه می‌خواهمدلی دچار تو و سر به راه می‌خواهم

دوباه اینکه تو حوا شوی و من آدمو باز لذت یک اشتباه می‌خواهم

همیشه چشم تو را شاعرانه می‌نوشمکه با تو من غزلی رو به راه می‌خواهم

پناه خستگی من! بمان و با من باشمیان این همه طوفان، پناه می‌خواهم

تو عاشقانه‌ترین رکعت غزل هستیبرای خواندن تو قبله گاه می‌خواهم

دوباره وسوسه ناز چشم تو بر پاستدوباره سیب و غزل، من گناه می‌خواهم

رضا قریشی‌نژاد

***

بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفرمرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر

مرا به حیطه محض حریق دعوت کنبه لحظه لحظه پیش از شروع خاکستر

به آستانه برخورد ناگهان دو چشمبه لحظه‌های پس از صاعقه، پس از تندر

به شب‌نشینی شبنم، به جشنواره اشکبه میهمانی پر چشم و گونه تر

به نبض آبی تبدار در شبی بی تاببه چشم روشن و بیدار خسته از بستر

من از تو بالی بالا بلند می‌خواهممن از تو تنها بالی بلند و بالا پر

من از تو یال سمندی، سهند مانندیبلند یالی از آشفتگی پریشان‌تر

دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمدمرا ببر به زمین و زمانه‌ای دیگر

قیصر امین‌پور

هر تار مویت یک غزل یا یک ترانهیک جاده صعب العبور بی کرانه

وقتی نگاهت می‌کنم هر بار، در منشعری قیام می‌کند با این بهانه

خورشید را دیدم پریشان در خیاباندنبال تو می‌گشت هر خانه به خانه

دیشب غزل خواندی، رباعی گفت ای کاشمن هم غزل بودم، از اول، عاشقانه

شب، کوچه باغ خلوت و باران،دوتاییدنبالْ بازی، خاطرات کودکانه

جِر می‌زنی و بیشتر دل می‌بری باانجام این رفتار‌های بچه‌گانه

آیا اجازه می‌دهی مانند کوهیباشم برایت تا ابد یک پشتوانه؟

آیا اجازه می‌دهی در قلب پاکتمانند گنجشکی بسازم آشیانه؟

یک لحظه بنشین تا که این شاعر بگیردالهامی از این چشم‌های شاعرانه

ساده بگویم دوستت دارم عزیزمبی شیله پیله، از ته دل، صادقانه

فرزاد نظافتی

***

فضای خانه که از خنده‌های ما گرم استچه عاشقانه نفس می‌کشم!، هوا گرم است

دوباره «دیده‌امت»، زُل بزن به چشمانیکه از حرارتِ «من دیده‌ام تو را» گرم است

بگو دو مرتبه این را که: «دوستت دارم»دلم هنوز به این جمله شما گرم است

بیا گناه کنیم عشق را… نترس خداهزار مشغله دارد، سرِ خدا گرم است

من و تو اهل بهشتیم اگرچه می‌گویندجهنم از هیجانات ما دو تا گرم است

به من نگاه کنی، شعرِ تازه می‌گویمکه در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است

نجمه زارع

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا