متن و جملات

متن شعر نوحه ماه محرم~ متن نوحه برای عزاداری ایام محرم و شام غریبان حسینی

در این بخش گلستان فان مجموعه اشعار ویژه نوحه سرایی و مدیحه سرایی امام حسین (ع) برای ایام عزاداری ماه محرم و شام غریبان حسینی را آماده کرده ایم. این اشعار در مورد شهادت امام حسین و یارانش و حضرت ابوالفضل عباس (ع) در کربلا و ماه محرم هستند و امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرند.

متن نوحه برای ایام محرم

این مطلب اختصاص دارد به عزاداری بزرک شیعیان امام حسین (ع) و در اینجا گلچینی از متن های نوحه مربوط به ایام محرم و عاشورا و تاسوعای حسینی فراهم آورده ایم.

فهرست موضوعات این مطلب

متن نوحه برای ایام محرممتن نوحه ی سینه زنی ورود به ماه محرممتن نوحه ی فارسی ورود به ماه محرممتن نوحه ایام محرمنوحه بلند امام حسینمتن نوحه زنجیرزنیشعر نوحه و مداحی مخصوص محرمنوحه سوزناک ماه محرممتن شعر نوحه تاسوعا و عاشورای حسینیمداحی محرم, اشعار محرم برای مدیحه سراییمتن نوحه برای سینه زنیمداحی محرم, اشعار محرم برای نوحه سراییشعر برای ایام محرم حسینیاشعار سوزناک برای زنجیر زنی و سینه زنیمداحی برای شام غریبانمداحی محرم, اشعار محرم برای نوحه و مداحیمداحی محرم, اشعار محرممتن نوحه در احوالات ماه محرم

متن نوحه ی سینه زنی ورود به ماه محرم

امشب به فلک رود خروشم

آوای عزا رسد به گوشم

افتاده به سینه جنب و جوشم

تا پیرهن سیه بپوشم

من سینه زن حسین هستم

در حلقۀ ماتمش نشستم

مظلوم حسین جان

خون دل ما دم حسین است

تنها غم ما، غم حسین است

این ماه محرّم حسین است

هنگامۀ ماتم حسین است

ما گریه و اشک و آه داریم

ما پیرهن سیاه داریم

مظلوم حسین جان

هنگام عزا فرا رسیده

سرو قد مصطفی خمیده

رنگ از رخ فاطمه پریده

سرها شود از بدن بریده

این ماه عزاست ایهاالناس

اُفتد ز بدن دو دست عباس

مظلوم حسین جان

ای فاطمه صاحب عزایت!

دل عاشق دشت کربلایت

چشمی! که بگریم از برایت

اشکی که کنم روان به پایت

من در جگرم شراره دارم

داغ تن پاره پاره دارم

مظلوم حسین جان

یا فـاطمه رو به کربلا کن

امشب به حسین خود دعا کن

یاد سرِ از بدن جدا کن

در مقتل خون، خدا خدا کن

کن گریه برای نور عینت

لب تشنه فدا شود حسینت

مظلوم حسین جان

بر سینه و سر بزن برادر

این ماه ز تیغ و تیر و خنجر

مقتول شود علیِّ‌‌ اکبر

لب تشنه و پاره پاره پیکر

گردیده حسین کربلایی

یا حضرت فاطمه کجایی؟

مظلوم حسین جان

در سینه نفس شده شراره

انگار که می‌کنم نظاره

بر حنجر طفل شیرخواره

گریم به گلوی پاره پاره

ماه عطش است و قحط آب است

شرمنده ز اصغرش رباب است

مظلوم حسین جان

شاعر : حاج غلامرضا سازگار

متن نوحه ی فارسی ورود به ماه محرم

دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین

دوباره بر سر هر کوچه گفت‌وگوی حسین…

حسین، وارث کشف و شهودِ غار حراست

چه های ‌و هوی محمّد، چه های‌ و هوی حسین

نبسته‌اند به روی حسین، هرگز آب

فرات، آب ننوشید از گلوی حسین

فرات، تشنۀ لب‌های تفته‌جوشَش بود

فرات، آب شد از شرم، روبه‌روی حسین

قتیل قبله همیشه به یاد می‌مانَد

بیا که مُهر نماز است، خاک کوی حسین

چنین که در دل من، داغ کربلا جاری‌ست

شهید می‌شوم از هُرم آرزوی حسین

طلوع می‌کند آخر طلیعۀ موعود

مسیر قبله عوض می‌شود، به سوی حسین

شاعر : مرتضی امیری اسفندقه

بردم از کوفه تا شام غوغا         با خودم کربلای غمت را

حملتُ معی من الکوفه حتى الشام رزیه کربلائک

بس که خون گریه کردم ز داغت        لاله روییده صحرا به صحرا


بکیت من مصیبتک کثیرا حتى نامت زهره التولیب فی کل الصحراء

آه، از چهل شب غربت / آه، از چهل شب حسرت / آه، از دل بی طاقت


آه من غربه أربعین لیله / آه من حسره أربعین لیله / آه من فؤاد لا یصبر

آه یاحبیبی حسین…

الضحایا تُحاکِی الضحایا: … صَوَّبتْ أُمنیاتی البلایا

قربانیان اسارت همچون قربانیان قتل‌ و کشتار روز عاشورا هستند

]و زبان حال زینب کبری سلام الله علیها چنین است]: تیر بلاها آرزوهایم را دریده است.

وارْتَوتْ من شُحُوبِی الرَزایا… وأَغَمَّتْ حیاتی المنایا

غم‌ها و مصیبت‌ها از دگرگونی رنگ چهره‌ام جان گرفتند

و مرگ عزیزانم صفای زندگی‌ام را تیره کرده است

هَدَّتْ قِوایَ السُّرَى … ألْهِمْ فؤادیْ صَبْرا …. وأنتَ فوقَ الثرى

]ای حسین] راه رفتنم در شب توان مرا از بین برده

به دل من صبر بده

در حالی که تو خود بر روی خاک‌ افتاده‌ای

(آهٍ … حبیبی حسین)

آه ای حبیب من ای حسین (ع)

کربلا شُعلهٌ لیسَ تُطفى …. لستُ أسطیعُ مولایَ وَصفا

کربلا شعله‌ای است که خاموش نمی‌شود

 مولای من، نمی‌توانم آنچه بر ما گذشت را برایت وصف کنم

عَصَفَ الموتُ بالسِبطِ عَصفا …. وهو نَبعُ الحیاهِ المُصَفَّى

طوفان مرگ بر فرزند پیامبر هجوم آورد، در حالی که او خود چشمه زلال زندگی است

یا مُفرَداً حَیرانا …یا من قضى عَطشانا … یا من بقى عُریانا

ای تنهایی که در کار خدا حیران مانده‌ای … ای کسی که تشنه کام لحظات می گذرانی … ای کسی که عریان بر روی خاک افتاده‌ای

آهٍ…حبیبی حسین…

آه ای حبیب من ای حسین (ع)

أهطَلَ الدَمعَ غَیمُ العِتابِ …. حانَ للبَدرِ وقتَ الغِیابِ

سرزنش ها (و اندوه از دست دادن تو) اشک مرا جاری ساخت

 لحظه غروب مهتاب فرا رسیده است

هَیَّجَت لَوعَتی و انتِحابی ….. أربعینٌ مَضَت بالعَذاب

چهل روزی که با عذاب و سختی سپری شد

عشق درون و اشک سوزانم را به غلیان در آورده است

نَحنُ الأُساری جِئنا …. من بَعدِ أن سُبِینا …. عُدنا فَقُم حَیِّینا

ما اسیران آمده ایم … پس از اینکه به اسارت درآمدیم

 اکنون بازگشته ایم پس برخیز و به ما خوش آمد بگو

متن نوحه ایام محرم

دارد می آید محرمیک کاروان دل به سویتتو رهروی سوی فردادارد می آید محرمماه پر از یاد مولا

دارد می آید محرمماه مساجد، تکایاماه غم و اشک و ماتمبر غربت ابن زهرا

دارد می آید محرمماه همیشه سیه پوشماهی که هر انقلابیاز یاد آن گشته پرجوش

دارد می آید محرمماه حسین و علمدارهیهات از هرچه ذلتاز زندگانی چو مردار

هیهات از هرچه بیعتبا هر یزید زمانهاز مسلک اهل کوفهاز اشک بی پشتوانه

دارد می آید محرمو کربلا کل دنیاستشمر و اباالفضل و هانینقش من و تو همین هاست

باید که خود را بیابیمما در کدامین سپاهیم؟یا در عمل اهل حقیمیا آنکه اهل تباهیم

یک کاروان دل به سویتتو رهروی سوی فردادارد می آید محرمماه پر از یاد مولادارد می آید محرمماه مساجد، تکایاماه غم و اشک و ماتمبر غربت ابن زهرادارد می آید محرمماه همیشه سیه پوشماهی که هر انقلابیاز یاد آن گشته پرجوشدارد می آید محرمماه وفا قدر عباسماه شکوه و حماسهو قله ی عقل و احساسدارد می آید محرمماه حسین و علمدارهیهات از هرچه ذلتاز زندگانی چو مردارهیهات از هرچه بیعتبا هر یزید زمانهاز مسلک اهل کوفهاز اشک بی پشتوانهدارد می آید محرمو کربلا کل دنیاستشمر و اباالفضل و هانینقش من و تو همین هاستباید که خود را بیابیمما در کدامین سپاهیم؟یا در عمل اهل حقیمیا آنکه اهل تباهیم

با اشک و غم هم رازم و /  می سوزم و می سازم و /  می خوانمت شب تا سحر

یعلم الدمع و الحزن سرّی  /  یحترق وجودی و أنا أصبر علیه / و أنادیک طول اللیل

دلتنگم ای کرب و بلا         در اربعین دیدار ما

یا کربلاء! لقد ضاق صدری     موعدنا فی یوم الأربعین

باعاشقان روی حسین / با زائران کوی حسین  / می آیم آخر سوی حسین

مع عشّاق الحسین / مع زائری مقام الحسین / سآتی إلی الحسین أخیرا

لبیک یا مولا یا حسین…

شدَّ الهَوى حبلَ الجَوى و اجتاحَنی سَیلُ النَوى

دلدادگی ریسمان عشق را محکم کرد و سیل دوری و فراق من را بَرد

لِلوَصلِ عَینی سَاهِرَه

چشمانم به انتظار وصال (کربلا) بیدار است

أَطْفَأَ شَمْعِی مَدْمَعِی … و دَکَّ نَوْحِی مَسْمَعِی

اشکم شمع مرا خاموش کرد و مویه‌ها و نوحه ها در گوشم طنین انداز شد

إیهٍ دُمُوعی، اشتَعِلی!

هان! ای اشک‌های چشم من، بجوشید

نارُ اشتیاقی، کمْ تَصْطَلِی!

ای آتش شوق من چقدر شعله‌وری!

لیلُ انتِظاری، هَلْ یَنجَلی؟

آیا شب انتظار مرا پایانی هست؟

مولای مولای السلام…

سلام ای مولای من

هُنَا الأَسى کُلُّ الأَسى …هُنَا الصِغارُ و النِسَا

اینجا همان محل اندوه و غم است؛ همه غم ها اینجاست… اینجا جایی است که کودکان و زنان اهل بیت بودند

هُنَا النُجومُ الزَاهِرَهْ

اینجا همانجایی است که ستارگان درخشان بودند

مِنْ سَاجِیاتٍ صُرَّعِ … تَدعو إلى التَّفَجُّعِ

این ستارگان همان اجساد ساکن و بر زمین افتاده اند …. و این اجساد به نوحه و عزا فرا می خوانند

یا ودایَ الطَّفِّ ما جرى ؟

ای سرزمین کربلا چه اتفاقی افتاده است؟

فاقَ المُصابُ التَّصَوُرَا

این مصیبت از تصور فراتر است

هذا حسینٌ فَوقَ الثَرَى

این حسین علیه السلام است که بر خاک افتاده است

علیکَ مولای السلامْ …

ای مولای من سلام بر تو

إلیکَ آتٍ سَیِّدی … الأربَعینُ مَوْعِدِی

مولایم، به سوی تو رهسپارم….. میعاد ما اربعین است

ذِکراکَ أحلى خاطِرَه

یاد تو شیرین‌ترین خاطره است

جابرُ قدْ جاءَ معی … یَأخُذُنی للمَصرعِ

جابر با من آمده است…. و مرا به سوی قتلگاه تو می‌کشاند

عندکَ یا مولایَ المُنى

مولای من! آرزوهایم نزد توست

ظُلْمَهُ رُوحِی تَلقىْ السَّنا

تاریکی روحم به روشنی می گراید

کُلُّ وُجُودی لکَ انحَنى

تمام وجودم برای تو تعظیم می‌کند

مَوْلای مَوْلای السَلامْ…

سلام ای مولای من

نوحه بلند امام حسین

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

کوی دل با کاروان کربلا دارد حسین

ازحریم کعبه جدش بـه اشک شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

میبرد در کربلا هفتاد ودو ذبح عظیم

بیش از این‌ها حرمت کوی منی دارد حسین

پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست

اشک وآه عالمی هم درقفا دارد حسین

بس که محملها رود منزل بـه منزل با شتاب

کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت ودیباج حرم چون گل بـه تاراجش برند

تا بجایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بودو سر غیب

ور نه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

سروران پروانه گان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سربه قاچ زین نهاد این راه پیمای عراق

می‌نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد رابا سرکند سودا ولی

خون بـه دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد بـه روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشکست وخون

دل تماشا کن چه رنگین سینه ما دارد حسین

ساز عشقست وبه دل هر زخم پیکان زخمه اي

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه ی بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای لعنت هم بـه لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین بـه چشم شهریار

کاندر این گوشه عزای بی ریا دارد حسین

متن نوحه زنجیرزنی

ناز این دلبر خوش چهره کشیدن داردنمک عشق اباالفضل چشیدن دارد

تیغ کافیست، ترنج از سر راهم بردارمات یوسف شدن انگشت بریدن دارد

راضی ام! زلف بیفشان و زمین گیرم کنصید تو ظرفیت درد کشیدن دارد

هروله سعی وصفا، یاد تو انداخت مراصحن بین الحرمین ست دویدن دارد

حق بده، دست به سوی کمرش بُرد حسینداغ تو داغ بزرگی ست،خمیدن دارد

اضطراب حرم ازتشنگی مشک تو نیستبی علمدارشدن، رنگ پریدن دارد

سربازار نباید به تو می خندیدندجگر گریه گریبان دریدن دارد

اشکهایت سرنی حرف دل زینب بودمگر این چادر پر وصله خریدن دارد

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسینمنم غلام کسی که بود گدای حسین

دو چشم داده خداوند تا که گریه کنمیکی برای حسن آن یکی برای حسینیقین که آتش دوزخ حرام گردیدهبه جسم آنکه بود یار آشنای حسینبرای بخشش کوه گناه یک راه استبریز قطره ی اشکی تو در عزای حسینکبوتر دل عشاق هر شب جمعهنشسته است روی گنبد طلای حسینخدا کند که شبی زائر حرم گردیمو جان دهیم همان شب به کربلای حسینبه گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آیدز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

شعر نوحه و مداحی مخصوص محرم

وقتی علم میبینم یاد علمدار میکنم

وقتی که غم میبینم یاد غم یار میکنموقتی که آب میبینم یاد لب سقا میکنم

وقتی که گل میبینم یاد گل لیلا میکنمآقا به عشق کربلا می کشی عاقبت مرا

خونم حلالت آقا خونم حلالتبه عشق بین الرحمین می کشی ام چرا حسینجون ناقابلمو بگیر اما منو کربلا ببرچیزی ازت کم نمیشه بیا و آبرو بخردوست دارم اون روزی که وا می شه راه کربلاتن صد پاره من مونده باشه تو سنگرازیر آفتاب بسوزه پیکر بی مزار منزائرای کربلا رد بشن از کنار من

پس از خدای مهربون عباس کس و کاره منه

خوشم شب اول قبر اقام هوادار منه

وقتی کارم گیر میکنه گره تو کار پیدا میشه

یا ابل الفضل میگم و گره ز کارم وا میشه

ابل الفضل شه کربلایی،

ابل الفضل تو گره گشایی

ابل الفضل یا ابوفاضل ۳

هرکی ابل الفضلی باشه اقا باهاشه همیشه

توی تمومه زندگی هیچ موقعه تنها نمیشه

عکس ابل الفضل توی قاب قلب خستمه

ذکر ابل الفضل مددی ذکر دل شکستمه

ابل الفضل شه کربلایی

ابل الفضل تو گره گشایی

ابل الفضل یا ابوفاضل۳

منو نبرده کربلا خواسته که زائرش باشم

یاکه لیاقت ندارم یا خواسته تنهاتر نشم

یعنی میشه من یه روز برم تو بین الحرمین

دست تو سینه سلام بدم یا کاشف الکرب الحسین

اسم ابل الفضل رو لبم عزت و افتخارمه

سینه زدن برای تو واسه افتخارمه

ابل الفضل شه کربلایی،

ابل الفضل تو گره گشایی

ابل الفضل یا ابوفاضل۳

اللهم ارزقنا کربلاروز و شب دارم دعا آرزومه اي خدا ديدن شيش گوشه ي کرببلاهمه رفتن کربلا به ديار نينوا اسم من از قلم افتاده خدامن و اين ديده ي تر من و قلب پرشرر من و يک عکس ضريح کربلاحرم اربابم حسين صحن بين الحرمين شده فکر و ذکر و خواب هر شبمهمه سوز و ساز من اينه امتياز من که غلام و سينه چاک زينبمميرسه تو هيئتا به مشام جان ما بوي دلنواز ياس از علقمهبَه! که چه غوغا ميشه محشري بر پا ميشه شب جمعه کربلا با فاطمهچي ميشه روز جزا به سپاس گريه ها ما بشيم از همه آدما جدامست شاه نينوا جاي جنت خدا ما بشيم ساکن کوي کربلا

نوحه محرم, متن نوحه, اشعار محرم

من که مانند نى در نوایم              عاشقم عاشق کربلایمروز و شب در غم و شور و شینم     عاشق کربلاى حسینمخادم کوى آن نور عینم                   عبد درگاه آن مقتدایمگر چه بگذشته دور جوانى               لیک در پیرى و ناتوانىبلبل آسا کنم نغمه خوانى               تا که باشد طنین در صدایمیا حسین جز تو شاهى ندارم           جز تو شاها پناهى ندارمعاشقم من گناهى ندارم                 حق بود شاهد مدّعایمیا حسین اى عزیز پیمبر                   زاده عصمتِ پاک داورزیب عرش خدا پور حیدر                  با غم و عشق تو آشنایممن چو مجنون صحرا نوردم               آشنا با غم و رنج و دردمتا فداى وفاى تو گردم                       در رثایت سخن مى سرایمگشته ام تا به مهر تو پاى بند             گر جدا گردَدَم بند از بندنگسلم از تو یک لحظه پیوند                اى شهید سر از تن جدایمیا حسین جان عالم فدایت                 جان به قربان مهر و وفایتبین که (مردانى ) با وفایت                  اشک خون ریزد از دیده هایمحق به محشر چو خواهد حسابم        در سؤ الش بود این جوابمذاکر زاده بو ترابم                               مرثیت خوان آل عبایم

نوحه سوزناک ماه محرم

بسم الله روضه خون اومد ماه جنونباز جمعیم دور هم چند خط روضه بخونبسم الله سینه زن بازم سینه بزنتو ماه غربت ارباب بی کفنذکر عالمین«حسین» 4غرق شور و شین«حسین» 4فبک للحسین «حسین»4

بخون اي اکبر ناظم از علی اکبر و قاسماز روضه شش ماهه از قمر بنی هاشمسقای دشت کربلا اباالفضلدستش شده از تن جدا اباالفضلبسم الله دم بگیر پاشو پرچم بگیربا ذکر یا حسین هوش از عالم بگیربسم الله محتشم بنویس از درد و غمشعری با جوهر اشک اهل حرممجلس عزاست «حرم» 4روضه ها بپاست «حرم» 4روضه خون خداست «حرم»4ذکر عالمین «حسین» 4غرق شور شین «حسین»4فبک للحسین «حسین»4

ماه روضه اربابه دل فاطمه بی تابهاز تو آسمون چشما داره می باره خونابهکرببلا غوغا شده واویلا واویلاصاحب عزا زهرا شده واویلا واویلادر خیمه قحط آبه واویلا واویلاروز مرگ ربابه واویلا واویلابسم الله آسمون از غم شو واژگونوای از حال حسین وای داغ جوونبسم الله نوکرا حیّ علی العزاامشب روضه بریم گودال قتله گاهستمگر از جفا «نزن»4پیش چشم ما «نزن»4بس کن از قفا «نزن»4ذکر عالمین «حسین»4غرق شور و شین «حسین»

فبک للحسین «حسین»

ذوالجنان بـه حرم برگردکردی خون جگرم برگردبشنو گریه ی این دختردیگه با پدرم برگرداي کشته دشت بلا حسین جان حسین جانگشته سرت از تن جدا حسین جان حسین جان

مرغ دل ما زند پر به هوایت حسین

قبله عالم شده کرببلایت حسین

منم گدایت حسین منم گدایت حسین

کن نظری از کرم به این گدایت حسین

حسین حسین جان حسین

چرا فتادی چنین به خاک صحرا حسین

غرق بخون بی کفن به این گدایت حسین

سوخته از تشنگی تمام جانت حسین

تشنه چنین ندیده در لب دریا حسین

حسین حسین جان حسین

ای پسر فاطمه چرا تو بی یاوری

تو حجت کردگار وصی پیغمبری

تو شاه بی نوایی خدا را مظهری

در ره حق داده ای هستی خود را حسین

حسین حسین جان

گریه به مظلومیت پیمبران کرده اند

ناله ز داغ غمت پیرو جوان کرده اند

اشک ز داغت ز دیده گان کرده اند

جن و ملک از غمت در همه دنیا حسین

متن شعر نوحه تاسوعا و عاشورای حسینی

شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده استدوباره هر شب من رنگ کربلا شده استوزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشققسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشقدوباره شوق حرم تا خدا دلم را بردبه عرش روشن کرب و بلا دلم را برددوباره ماه محرم، رسیده ماه عزاغروب غربت جانکاه سیدالشهداصدا صدای قدیمی طبل و زنجیر استفضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر استخروش ناله‌ی حیّ علی العزا در راهدوباره قافله‌ی روضه های ثاراللهبرات گریه دوباره به چشممان دادندبه ما حسینیه‌ی‌ گریه را نشان دادندحسینیه است؟ نه، خیمه؟ نه، کربلا اینجاستمزار خون خدا فی قلوب من والاستمحرم آمده آقا صدایمان کردیبرای عرض ارادت، جدایمان کردیلیاقتی بده تا روضه خوان تو باشمعنایتی که فقط در امان تو باشمبگیر دست مرا وقت خسته حالی هاپری بده به دلم در شکسته بالی هامرا به غربت بی انتهای خود بردیشبی که گوشه‌ی‌ صحن و سرای خود بردیهنوز ندبه‌ی غم در رواق تو جاری استهنوز داغ عطش بین باغ تو جاری استصدای مرثیه‌ی آب آب می آیدصدای گریه‌ی‌ طفل رباب می آیدهنوز علقمه لب تشنه‌ی لب سقاستهنوز چشم حرم در مصیبتش دریاستامید اهل حرم می رود به قربانگاهو یا به سوی منا می رود ذبیح اللهشکسته قلب حرم، یا مجیب می گویدنگاه خسته ای أین الحبیب می گویداز آسمان و زمین تیر و دشنه می باردز هر کرانه فقط تیغ تشنه می باردصدای ناله‌ی أمن یجیب می آیدصدای روضه‌ی‌ شیب الخضیب می آیدخمیده خواهری انگار می رود از حالگمان کنم که رسیده حوالی گودالمیان هلهله‌ی بی امان چه می بیند؟میان نیزه و تیر و سنان چه می بیند؟نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشتنه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشتهوا ز باد مخالف چو قیرگون گردیدعزیز فاطمه از اسب سرنگون گردیدبلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتادگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

روز و شب دارم دعا           آرزومه ای خدا        دیدن شیش گوشه ی کرببلا

همه رفتن کربلا              به دیار نینوا          اسم من از قلم افتاده خدا

من و این دیده ی تر        من و قلب پرشرر     من و یک عکس ضریح کربلا

حرم اربابم حسین       صحن بین الحرمین      شده فکر و ذکر و خواب هر شبم

همه سوز و ساز من         اینه امتیاز من       که غلام و سینه چاک زینبم

میرسه تو هیئتا         به مشام جان ما      بوی دلنواز یاس از علقمه

بَه! که چه غوغا میشه    محشری بر پا میشه    شب جمعه کربلا با فاطمه

چی میشه روز جزا           به سپاس گریه ها          ما بشیم از همه آدما جدا

مست شاه نینوا            جای جنت خدا           ما بشیم ساکن کوی کربلا

ساربانا مهلتی دارم در این جا مشگلیرفته از دستم گلی از وی نبردم حاصلی

اندر این دشت بلا رفته زدستم نوگلیمن حسین باوفا آرام جان گم کرده ام

ساربان بهر خدا یک ساعتی آهسته تراندر این دشت بلا گم گشته از من تاج سر

یعنی یک دنیا برادر از من خونین جگراندر این صحرا ززجور گوفیان گم کرده ام

ساربانا مهلتی تا تابر سر نعش حسینراز دل گویم ببارم خون دل از هردو عین

در عزایش عالمی را پکنم از شور و شینمن برادر در میان خاک و خون گم کرده ام

مهلتی تا جستجویی اندرین صحرا کنمدر میان قتلگه من کشته ام پیدا کنم

بر سرنعش برادر دیده را دریا کنمخاک بر فرقم که نور دیدگاه گم مرده ام

متن نوحه برای ایام محرم حسینی

دو برادر دوبرادر دو شجاع بی نظیر         این علمدار سپاه او امیر

این حسین اوابالفضل جوان                  این امام او امیر کائنان

این یکی از نسل پیغمبر بود                   اون یکی نور دل حیدر بود

این یکی از سوی یمین او یسار       کرده جنگ با گروه نابکار

دو برادر دو برادر دو ابر مرد  دلیر    در میان روبهان مانند شیر

لشکر از هر سو به هم پیچیده شد      جنگجویان را به هر بگریز شد

هرکه می امد به جنگ این دومرد      با نگ تکبیر ابالفضل رشید

روح در جان حسینش می دمید      

گفت این فرزند پیغمبر منم       گفت ان از زاده حیدر منم

گفت ان بابم علی مرتضاست    گفت این مادر مرا خیر النساست

گفت این عباس نام اور منم    گفت ان از زاده حیدر منم

              مظلوم حسین جان        سقا ابالفضل

من که مانند نی در نوایم              عاشقم عاشق کربلایمروز و شب در غم و شور و شینم     عاشق کربلای حسینم

خادم کوی آن نور عینم                   عبد درگاه آن مقتدایمگر چه بگذشته دور جوانی               لیک در پیری و ناتوانی

بلبل آسا کنم نغمه خوانی               تا که باشد طنین در صدایمیا حسین جز تو شاهی ندارم           جز تو شاها پناهی ندارم

عاشقم من گناهی ندارم                 حق بود شاهد مدّعایمیا حسین ای عزیز پیمبر                   زاده عصمتِ پاک داور

زیب عرش خدا پور حیدر                  با غم و عشق تو آشنایممن چو مجنون صحرا نوردم               آشنا با غم و رنج و دردم

تا فدای وفای تو گردم                       در رثایت سخن می سرایمگشته ام تا به مهر تو پای بند             گر جدا گردَدَم بند از بند

نگسلم از تو یک لحظه پیوند                ای شهید سر از تن جدایمیا حسین جان عالم فدایت                 جان به قربان مهر و وفایت

بین که (مردانی ) با وفایت                  اشک خون ریزد از دیده هایمحق به محشر چو خواهد حسابم        در سؤ الش بود این جوابمذاکر زاده بو ترابم                               مرثیت خوان آل عبایم

دلی كه سینه زن هر شب محرم شد

دلی كه سینه زن هر شب محرم شد

صدای هر تپشش ذكر یا حسینَم شد

به یاد غربت یك لحظة تو این گونه

بساط گریة هر روز من فرا هم شد

شبی كه در دل من خیمه زد غم از هر سو

دلم حسینیة بغض و آه و ماتم شد

فدای زلف پریشان تو كه بر نیزه

برای قافله سالاری تو پرچم شد

فرشته مثل رقیه سیاه می پوشد

حسین ! سایة تو از سر همه كم شد

همیشه هر شب جمعه امید دارم كه

دوباره زائر شش گوشة تو خواهم شد

قسم به عشق كه رنگ حسین می گیرد

دلی كه سینه زن هر شب محرم شد

مداحی محرم, اشعار محرم برای مدیحه سرایی

فردا حسین سر می دهد ،عباس و اکبر می دهد (۲)

شش ماهه اصغر می دهد، هم عون و جعفر می دهد

امشب حسین دلداری فرزندخواهر می دهد فردا سر و دست و بدن در راه داور می دهد

فردا حسین سر می دهد ،عباس و اکبر می دهد (۲)

امشب شه دنیا و دین،با قلب مجروح و غمین – گوید به زین العابدین باشد وداع آخرین

ای دل غمین حالم ببین از جور قوم مشرکین – فردا یقین شمر لعین آبم ز خنجر می دهد

فردا حسین سر می دهد ،عباس و اکبر می دهد (۲)

امشب کند لیلا فغان زینب بود بر سر زنان  این از غم سلطان دین آن از فراغ نوجوان

این در صدای الحذر آن در نوای الامان   این با برادر در سخن آن دل به اکبر می دهد

فردا حسین سر می دهد ،عباس و اکبر می دهد (۲)

امشب حسین در کربلاگردد به دور خیمه ها – گاهی به بانگ یا نبی گاهی به صوت یا اخا

گاهی به فکر کودکان گه در نماز و در دعا – فردا به راه امتحان سر را به کافر می دهد

فردا حسین سر می دهد ،عباس و اکبر می دهد (۲)

امشب همه اطفال او را تشنگی در گفتگو – غم در دل و خون در گلو بشکسته سر بگشاده مو

باشد برادر در سخن گه با پدر گه با عمو – فردا حسین این جمله را تسلیم خواهر می کند

فردا حسین سر می دهد ،عباس و اکبر می دهد (۲)

امشب سکینه از عطش بگرفته دامان پدر – هر دم زند بر سینه و گاهی به پهلو گه به سر

گوید که ای جان پدرعزم سفر مگر داری – سید چو مجنون با قلم تشکیل دفتر می دهد

فردا حسین سر می دهد ،عباس و اکبر می دهد (۲)

هنوزم یه عاشقی هست، حرم شما نرفتهدیگه روش نمیشه جایی، بگه کربلا نرفته

قبولم کن به پابوست بزار حرمتو ببینمبزار برا یه بارم شده بیام پایین پات بشینم

چشم دل من به گنبد طلاتهدست رقیه رو سر زائراتهحسین وااااای

باز تو کوچه دم گرفته نفسای خیس بارونگرد عشق و تو نگاهت داره مینویسه بارون

نرفتم کربلا اما بزرگ شده ی روضه هاتمتو اوج روضه ها محو زیارت دارالشفاتم

وقتی میبینم علم و پرچمت روحس میکنم باز بوی محرمت رو

هنوزم یه عاشقی هست حرم شما نرفتهدیگه روش نمیشه جایی بگه کربلا نرفته

زیر آسمون کسی نیست خونه زاد تو نباشهبا همه دنیا غریبه هر کی یاد تو نباشه

دارم با گریه میخونم قسم به غم غربت تومیگه زهرا قبول باشه به سینه زن هیئت تو

لحظه به لحظه دلم با اِذن آقاداره میخونه یا ساقی العطاشا

متن نوحه برای سینه زنی

ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرابـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـشبـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش

سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدیبه چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی

سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــشبه لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـببـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب

سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضلبـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـربـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر

سلام من به محرم به دسـت و بـا زوی قـاسمبه شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره ی اصـغـربه اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره ی اصـغـر

سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـهبـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـا شـقـی زهـیـرشبـه بـاز گـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش

سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبشبه رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش

سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـببــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب

سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـشسلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش

مداحی محرم, اشعار محرم برای نوحه سرایی

از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟

بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمامبر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟

اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهیدمحشر الله الله است می دانی چرا؟

یک بغل باران الله الصمد آورده امنوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟

راه عقل ازآن طرف راه جنون از این طرفراه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟

از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توستفرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟

از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزیدانتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟

از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکدباز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟

مـن آمدم کـه گریه کنم دست مـن بگیر

ترسم زمان رود شود این عرصه زود، دیر

قسمت نشد اگر کـه جوانمرگ تـو شوم

لطفی نما شوم دراین خانه پیر پیر

باشد مرا بـه نوکری خود مکن قبول

مـن داد میزنم کـه شمائی بـه مـن امیر

ماه محرم اسـت خودم کـه نیامدم

زهرا «س» مرا کشانده دوباره بـه این مسیر

چونکه شفای تـو اشک اسـت فاطمه «س»

بر گریه بر عزای تـو کرده مرا اجیر

آخر شنیده ام بـه غمت خنده کرده اند

بر خشکی لبان تـو در خشکی کویر

مثل زنی کـه مرده جوانش شبانه روز

مـن زار میزنم بـه تن رفته در حصیر

شعر برای ایام محرم حسینی

تیر از کمان رها شد          با حلقت آشنا شد         با تیر حرمله، آه            سر از تنت جدا شد

قربان روی ماهت            آخر چه بُد گناهت            منگرچنین به بابا            می میرم از نگاهت

پرپر زدی به دستم           دیدم، تنت، شکستم            حیران شدم عزیزم       گریان به تو نشستم

طفل نخورده آبم              دل از عطش کبابم              بینم چوحنجرت را         ازغم به پیچ وتابم

از جور کین هلاکی          مدفون به زیر خاکی              در خاک تیره اصغر     یک دُر تابناکی

مظلوم شیر خوارم             جان کرده ای نثارم               از خون حنجر تو      گل گون شده عذارم

ای طفل شیر خواره           مقتول ماه پاره                   ای کا ش خنده ات را   بیند پدر دوباره

ای گل نوشکفته             ای ازعطش نخفته                    بابا مصیبتت را        جز با خدا نگفته

تاب غمت ندارم               خون گشته قلب زارم             بابا ببین چگونه           آمد گره به کارم

تا تیرکین روان شد            نا گه تو را نشان شد           خون گلویت اصغر         تقدیم آسمان شد

داغت به دل نشسته        درخود مرا شکسته              جان می کَنم چوبینم       این دیدگان بستهبا مادرت چه گویم            با خواهرت چه گویم            با عمه غمین  و              دیده ترت چه گویم

ای شیرخواره اصغر           ای ماه پاره اصغر                بسته به روی من شد      هر راه چاره اصغر

فهمیدم از دور و برم، آمد محرم

لبریز شد چشم ترم، آمد محرم

در کنج هیئت ها علم را تکیه دادند

با إذن شاه با کرم آمد محرم

مثل لهوف و مقتل ابن مقرم

سر تا بپا شعله ورم، آمد محرم

کنج حسینیه حسن «ع» سینه زد و گفت

دیدی چـه آمد بر سرم، آمد محرم

فطرس خبر آورده کـه امشب نوشته

جبریل بر بال و پرم…آمد محرم

پیراهنم مشکی شده

چون هم زمان:

با تعویض پرچم در حرم آمد محرم

می‌خواست از مـن دور باشد شر شیطان

دلواپسم شد مادرم آمد محرم

جان می دهم در آیه هاي سورۀ کهف

آتش گرفته حنجرم، آمد محرم

رخت عزا پوشید زینب «س» گفت با اشک

خون گریه کن اي معجرم! آمد محرم

عباسم و خون حسین در بدن دارمصد باغ گل بر پیکر از زخم تن دارمبا حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم

اگر شود نشان تیر چشم خونبارمدست از حسین ابن علی برنمی‌دارمبا حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم

دریا ز خونِ دیده‌ام گشته گلبارانپیشانیم را بشکنید ای ستمکاران

با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم

سقّایم و جاری بود خون ز کام مندر محضـر زهـرا بود این کلام منبا حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم

 در موج دریا بر تنم، التهاب افتادتصویر لبهای حسین روی آب افتادبا حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم

 بر کام خشک تشنگان میکنم زاریاشک سکینه گشته از چشم من جاریبا حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم

 با آنکه در دریای آب لب نکردم ترخجلت ز اصغر می‌کشم تا صف محشربا حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم

ای حسین فاطمه این کینه هامان را ببینقلب مجروح درون سینه هامان را ببینیازده خورشید را کشتند و داغ تو فزونتکه تکه زین ستم آیینه هامان را ببین***گرچه شد خورشید ما در پرده ی غیبت ولیمی رسد نورش ز ماه حضرت سید علیباز هم هر روز عاشورا و هر جا کربلاباز هم فتنه، اگرچه هست حجت ها جلی***ترس ما کشته شدن یا غارت این خانه نیستبلکه دنیایی شدن با مسلک کوفی گری ستگر که بگذاریم امام خویش را تنها به تشویق هوافرق ما با آن جنایت پیشگان سفله چیست؟***ای حسین فاطمه داغت درون قلب ماستنهضتت رسواگر روی تمام فتنه هاستشمر را در هر زمان نومید از قتلی کنیمکه پی خورشید و مه دشنه به دست و بی حیاست

آب قحط و ابر قحط و آسمانت خشک شدچشم براه عمو ماندی زبانت خشک شد

جان باقیمانده ام شد یک تبسم تیر دیدآخرین لبخند هم روی لبانت خشک شد

حرمله دست مرا هم دوخت بر قنداقه اتبازویم می داد وقتی که تکانت خشک شد

خواستی بابا بگویی حرمله مهلت ندادتار های صوتی ات سرخ و دهانت خشک شد

تیر نگذاشت که یک جمله به اخر برسدهیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

پدرش که چیز زیادی نمی خواست،فراتیک دو قطره، ضرری داشت به اصغر برسد

خوب شد عرش همه خون گلو رو برداشتحیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد

با لب عطشان، خسته در میدانهزار و یک غم داریرأس تو بر نی، میکند ره طیزگیسو پرچم داریتویی تویی، ذکر لب جن و ملکثمره ی باغ فدکیا لیتناکنامعکحسین من آقام آقام آقام حسین من

دارد از ایمان، باغ دلهامان، شکوفه های احساسمیرویم هرشب، با دل زینب، کنار کف العباسضریح تو، از باغ گل زیباترهاز عاشقا دل میبرهمهد دعای اصغرهحسین حسین حسینعباس من آقام آقام آقام عباس من

درمناجاتی، باب حاجاتی، مگر به این شک داریاز چه ای سقا، با قد رعنا، تو قبر کوچک داریدلم میخواد، به کربلایتو برمبیام کنار اون حرمتو سرداب تو جون بدماباالفضل، اباالفضل…

تیغ تو خوش بود، حرمله کش بود، اگر به میدان بودیچشم تو حالا، خفته در صحرا، امید طفلان بودیبرادرم در خاک و خون نشسته ایپشت مرا شکسته ای، زخم سرت نبسته ایحسین من آقام آقام آقام حسین من

از مزار تو از دیار تو، بوی خدا می آیدمرغ دل هر شب، بر لبش یا رببه کربلا می آیدمنم منم، فدایی سپاه توغلام روسیاه توامید من پناه تو

تشنگان حرم عشق همه گوش کنید     آب را از نظر خویش فراموش کنید

ناله واعطشا را همه خاموش کنید    آب را از نظر خویش فراموش کنید

می رسد دم به دم از علقمه فریاد حسین    کیست این لحظه کند روی به امداد حسین

خیمه ها را همگی جمله سیه پوش کنید   آب را از نظر خویش فراموش کنید

جسم عباس علمدار زمین افتاده    با لب تشنه نگهبان حرم جان داده

می ز جام غم و انده و الم نوش کنید  آب را از نظر خویش فراموش کنید

کیست مردانه چو عباس علم برگیرد    رمق از پیکره ظلم و ستم برگیرد

علم اشک و عزا را همه بر دوش کنید    آب را از نظر خویش فراموش کنید

گل نثار تن صدپاره عباس کنید   با گل بوسه همه حرمت وی پاس کنید

جسم صدپاره عباس در آغوش کنید   آب را از نظر خویش فراموش کنید

اشعار سوزناک برای زنجیر زنی و سینه زنی

خوشا از دل نم اشکی فشاندن

به آبی آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان یاد کردن

زبان را زخمه فریاد کردن

خوشا از نی خوشا از سر سرودن

خوشا نی نامه ای دیگر سرودن

نوای نی نوایی آتشین است

بگو از سر بگیرد، دلنشین است

نوای نی نوای بی نوایی است

هوای ناله هایش، نینوایی است

نوای نی دوای هر دل تنگ

شفای خواب گُل، بیماری سنگ

قلم،تصویر جانکاهی است از نی

علم،تمثیل کوتاهی است از نی

خدا چون دست بر لوح و قلم زد

سر او را به خط نی رقم زد

دل نی ناله ها دارد از آن روز

از آن روز است نی را ناله پرسوز

چه رفت آن روز در اندیشه نی

که اینسان شد پریشان بیشه نی؟

سری سر مست شور و بی قراری

چو مجنون در هوای نی سواری

پر از عشق نیستان سینه او

غم غربت،غم دیرینه او

غم نی بند بند پیکر اوست

هوای آن نیستان در سر اوست

دلش را با غریبی، آشنایی است

به هم اعضای او وصل از جدایی است

سرش برنی، تنش در قعر گودال

ادب را گه الف گردید، گه دال

ره نی پیچ و خم بسیار دارد

نوایش زیر و بم بسیار دارد

سری برنیزه ای منزل به منزل

به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا ز گل بردارد اشتر

که با خود باری از سر دارد اشتر؟

گران باری به محمل بود بر نی

نه از سر،باری از دل بود بر نی

چو از جان پیش پای عشق سر داد

سرش بر نی ، نوای عشق سر داد

به روی نیزه و شیرین زبانی

عجب نبود ز نی شکر فشانی

اگر نی پرده ای دیگر بخواند

نیستان را به آتش می کشاند

سزد گر چشمها در خون نشینند

چو دریا را به روی نیزه بینند

شگفتا بی سرو سامانی عشق

به روی نیزه سرگردانی عشق

ز دست عشق در عالم هیاهوست

تمام فتنه ها زیر سر اوست

مداحی برای شام غریبان

آب می گوید حسین ، بی تاب می گوید حسیناز سر شب تا سحر مهتاب می گوید حسیندیده می گوید حسین ، نادیده می گوید حسینهر کجا باشد دلی غمدیده می گوید حسینیار می گوید حسین ، دلدار می گوید حسینروز و شب هر دیده بیدار می گوید حسینناس می گوید حسین ، احساس می گوید حسینتا قیامت حضرت عباس می گوید حسیننار می گوید حسین، بسیار می گوید حسیناین زبان تا لحظه دیدار می گوید حسیننوح می گوید حسین، ذی روح می گوید حسینزنده باشد هر دلی با روح می گوید حسینشاد می گوید حسین ، ناشاد می گوید حسینهر نسیم باد با فریاد می گوید حسینکام می گوید حسین، ناکام می گوید حسینفاطمه گریان به هر ایام می گوید حسینکوه می گوید حسین بشکوه می گوید حسیندم به دم هر شیعه نستوه می گوید حسینجان جان گوید حسین ، هفت آسمان گوید حسینماه و خورشید و ستاره هر زمان گوید حسین

 در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت     اربابم حسین جان، می میرم برایت(۲)

ای نام و نشان من، جان من جان من     می گیرم سراغت، می گریم ز داغت

خونت جوهر هستی، شورت در سر هستی    آه ای راز عطشان، جانم را بسوزان

در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت     اربابم حسین جان، می میرم برایت

مصباح الهدایی تو، محبوب خدایی تو    روشن از تو راهم، محتاج نگاهم

ای عشق نخستینم، معیار دل و دینم     جانم را رها کن، نذر کربلا کن

در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت     اربابم حسین جان، می میرم برایت

ای خاکت بهشت من، زیبا سرنوشت من     ای حصن حصینم، باقی از تو دینم

نامت محیی الاموات، مهرت قاضی الحاجات     جان عالمی تو، اسم اعظمی تو

در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت     اربابم حسین جان، می میرم برایت

من هستم گدای تو، اهل کربلای تو     اربابم حسین جان، می میرم برایت

دست و در راه تو نشناسم من       پیرو مکتب عباسم من

یک گل کنار علقمه فتاده         دستش شده ز تن جدا ابالفضل

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا   بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده     تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

ماه غم آقا- باز پرچم آقا- مشکی به تن عاشقا باز محرم شددر دل نوای غم- باز خیمه ی ماتم – آواره ی عشق تو هر دو عالم شد

شمیم عشقت به دل نشسته دوباره بازم – وایبا دم زیبات آقا تو قلبم حرم می سازم – وایغریب مادر(3) وای

با نام تو آقا – بر سینه می کوبم – بازم به تن – رخت غم ای حسین جانمبازم غزل خونم – مجنون و دیونم – بازم دم محتشم ای حسین جانم

کتیبه های ماتمت آقا- رمز جنونه – وایدوباره ذکرت- روی لب ما – کرده جوونه – وایغریب مادر(3) وای

زد خیمه ثاراله – با حسرت و با آه – با چشم خون روضه خون زینب کبریدریای غم جاری- کار همه زاری – درقاب چشم حسین غربت زهرا

بوی جدایی- می وزد ازاین دیار ماتم-وایمی ترسم آخر – بشه نصیب – خواهر تو غم – وایغریب مادر(3) وای

مداحی محرم, اشعار محرم برای نوحه و مداحی

حالا براي خنده كه دير است گريه كنبابا نخواب…موقع شير است…گريه كن…

در مانده ام ميان دوراهي…كجا روم؟چشمم كه رفته است سياهي…كجا روم؟

جانِ رباب، من به همه رو زدم نشددنبال آب، من به همه رو زدم نشد…

عمه تو را ز دور نشان ميدهد نخوابهي شانه ي رباب تكان ميدهد نخواب

شد وقت بازي ات كمرت را گرفته امبا احتياط زير سرت را گرفته ام

قنداقه ات كه بست لبت باز شد علي؟خنديد مادرت… چقدر ناز شد علي

افسوس مادرت شب شادي ات نديدچشم رباب حجله ي دامادي ات نديد…

در خيمه گرم كرده خودش مجلست عليجاي نفس بلند شده “خس خست ” علي

تا پشتِ خيمه كار ِ پدر سر به زيري استتازه زمان ديدن دندان شيري است

همبازي تو ساقه ي تير است گريه كنبابا نخواب موقع شير است گريه كن

مداحی محرم, اشعار محرم

اینجا که ذوالجناح زمین گیر می شوددر خون غروب واقعه تصویر می شود

یا رب پناه می برم از کرب و البلاخواب علی هر آینه تعبیر می شود

روزی برای گفتن منزل مبارکیاین دشت پر ز نیزه و شمشیر می شود

اینجا گلوی تشنه تیر سه شعبه هماز جام چشم ساقی من سیراب می شود

‏اینجا که حکم قحطی یک قطره شبنم استهمبازی گلوی گلم تیر می شود

‏باران سنگ منتظر ابر کینه استاینجا حسین فاطمه تکفیر می شود

اینجا سر حقیقت الله و اکبریبر روی نی به گفتن تکبیر می شود

‏در این دیار غمزده کمتر ز نصف روزاز فرط غصه خواهر تو پیر می شود

‏جز زیر سم اسب شکستن در این زمیناز نفس مطمئنه چه تفسیر می شود

هرکس که زهره اش ز علمدار رفته استاینجا سر سه ساله من شیر می شود

زینب كه شرم می کند از رویش آفتاباینجا اسیر حلقله زنجیر می شود

ز داغ تو دل حزین است    ‌ به یادت چله‌نشین است

القلب حزین من مصیبتک      ویبکی علیک أربعین یوما

همه آرام و قرار این دل     زیارت در اربعین است

و کل أمنیاته أن یزورک فی أربعینیّتک

سپردم دل را به جاده     میایم پای پیاده

ترکت قلبی فی طریقک      أسیر إلیک حافیاً

ره عشق است و ندارم باکی       اگر خاری در کمین است

الطریق طریق العشق ولا أخاف من أن یکون مفروشا بالأشواک

جان و جانان من/ عشق و ایمان من/ با تو پیمان من، حسین(۲)

یا نفسی و عزیزی، یا عشقی و إیمانی، عهدی معک یا حسین

ألا یا حجَّ الحنینِ، سَقاکم زَمزمُ عَینی

ای حج عشق (کنایه از زیارت امام حسین) شوق زیارتت اشک از دیدگانم جاری ساخت

تُلبّیکُم سیّدی أشواقی بإحرامِ الأربعینِ

هوای شوقم با احرام اربعین به ندای شما لبیک می‌گوید

و شوقاً یهفُو جَبینی، یُؤدّی لو سجدتینِ

پیشانیم مشتاق است تا در نماز عشقت برخاک بیفتد

ویَسعى بین الصفا و المروى لعباسٍ و الحسینِ

و بین صفا و مروه عباس و حسین سعی به جای‌ آورد

لو قطّعوا کفّی، لو قطّعوا رِجلی، أمضی لکم زَحفاً، حسین

ای حسین! اگر دستم را جدا کنند، اگر پایم را قطع کنند سینه خیز به سویت می آیم

یا سیدی خُذنی، قد فتَّنی حُزنی، أشتاقُکم حدَّ الحَنین

مولایم مرا دریاب، غم تو ویرانم کرد، دلتنگ و مشتاق شما هستم

یا سیدی خذنی، حسین…

مولایم مرا دریاب

أتاکُم هُدهدُ قلبی جَناحاهُ نارُ حبّی

هدهد قلبم به سوی شما آمده است و دو بال او آتش عشق من است

أتاکِ یا کربلا مشتاقاً یُلبِّیکِ وآحسیناه

و مشتاقانه، لبیک گویان و با ندای واحسیناه به سوی تو آمده است

حَنیناً عرشُ هواکَ بِلمحِ الطّرفِ أتاکَ

هوای عشق والای تو بر قلبم نشسته است، و با چشم بر هم زدنی به سوی تو می‌آید

مَشى طیّاراً معَ الزُّوارِ بآهاتٍ وآحسیناه

قلب من به همراه زائرانت، با ناله واحسیناه به سوی تو پرواز می‌کند

تَحلُو بکَ الآهُ، لاعذّبَ اللهُ، قلباً بهِ حبُ الـ ـحسین

دردها با تو شیرین می‌شود، خداوند عذاب نکند قلبی که محبت حسین در آن است

یا سیدی خُذنی، قد فتَّنی حُزنی، أشتاقُکم حدَّ الحَنین

مولایم مرا دریاب، غم تو سرگردانم کرد، دلتنگ شما هستم

یا سیدی خذنی، حسین…

مولایم مرا دریاب

بخواب ای غنچه ‏ی پرپر، بخواب ای کودک مادر

علی اصغرم لالای، لایی مادرم لالای‏

عزیزم از چه بی‏تابی چرا مادر نمی‏خوابی؟

گمانم تشنه آبی، علی اصغرم لالای‏

مزن آتش به جان من، مبر تاب و توان من

ببین اشک روان من، علی اصغرم لالای‏

چرا مادر علی جانم نمی‏گیری تو پستانم

چه می‏خواهی نمی‏دانم، علی اصغرم لالای‏

عزیز من مکن غوغا بخواب ای کودک زیبا

مسوزان قلب مادر را، علی اصغرم لالای‏

مزن آتش دل من را مسوزان حاصل من را

علی اصغرم لالای، لالایی مادرم لالای‏

چه شور است این به سر داری، مگر میل سفر داری؟

مکان و منزل من را علی اصغرم لالای‏

نخوابم در کنار تو خزان گردد بهار تو

چنین مادر مکن زاری، علی اصغرم لالای‏

متن نوحه در احوالات ماه محرم

سایه ی لطف شما از سر من کم نشود

سر من غیر شما پیش کسی خم نشود

ظلم در حق خودم کردم اگر روز به روز

در دلم عشق بنی فاطمه محکم نشود

از خدا خواستم امشب وسط سینه زنی

ذره ای مهر شما از دل من کم نشود

هیچ ماهی شب و روزش به محرم نرسد

هیچ روزی دهم ماه محرم نشود

روضه کرب وبلا طعنه زند بر غم غیر

غم ایام که بالاتر از این غم نشود

اشک حاشا که در این روضه تبرک نشود

بچکد بر تن بیماری و مرحم نشود

دلش از سنگ شود سخت تر و دل نشود

حال هر کس که در این تعزیه درهم نشود

پرچم راه خدا دست محبان شماست

هر که بی راهه رود حامل پرچم نشود

شعرم از عمق وجود است اگر چه مَثَل

مقبل و منزوی و انور و میثم نشود

شاعر : حسنعلی بالایی

همچنین بخوانید:

جملات تسلیت ماه محرم

اشعار کوتاه درباره امام حسین

عکس پروفایل محرم

متن کامل زیارت عاشورا همراه با ترجمه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا