متن و جملات

شعر نو آرامش ~ اشعار زیبا در مورد آرامش زندگی

اشعار نو آرامش زندگی

در این بخش گلچینی از اشعار نو در مورد حس آرامش زندگی و خوشبختی ( شعر نو آرامش ) را گردآوری کرده ایم و امیدواریم مورد توجه شما قرار گیرد.

خوشبختی و آرامش همین درکنار هم بـودن هاست !

همین دوست داشـتن هاست

خوشبختی و آرامش همین لحظه های ماست !

همین ثانیه هایی ست که در شـتاب زندگی گمشـان کرده ایم.

***

زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند

زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز

زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز

زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست،

زندگی راز دل مادر من.

زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر

***

زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند

زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز

زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز

زندگی تک تک این ساعت هاست، زندگی چرخش این عقربه هاست،

زندگی راز دل مادر من.

زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر

***

زندگی کنهیچ کس آنقدر ثروتمند نیست کهگذشته خود را بخردبنابریان تمام زندگی را زندگی کن

***

شعر نو در مورد زندگی

من در این بیتابیمن در این مهلکه ی درد آشوبپی آغوش توامای در آغوش تو آرامش دریای خیالمن در آغوش تو جان می گیرمباورت هست ؟در آغوش تو رویا دیدممن در این جنگل بی سامانیمن در این عالم پر دردسر بیخوابیآهرویا دیدممن خدا را دیدممن خدا را دیدم در باغمن خدا را دیدم در دشتمن خدا را دیدم در شهردر میان دو نگاهدر میان عطش نارون همسایهدر میان هوس رنگ سبزمن در آغوش تو شاعر شده امدر من این رویش ناگاه زتوستدر من این نازکی و طبع لطافت زتوستهمه بود و نبودم از توستای نگاه تو نان خوشه تاکچشم بگشا و ببین من با تومی نابی شده اممستی و سستی خوابی شده امهوس پاک نگاهی شده امتو صدا کن من راتو بنام از آغازتو بخوان اسم مراکه صدای تو چنان روح قناریبا شورجنگل قلب مرا می کاودمن به تو محتاجمشعر من نام تو را می خواندجان من گرمی آغوش تو را می خواهدبا من اینک هوس زیستن استزندگی شیرین استمن به آرامش دستان تو ایمان دارم

***

آنشب کنارت نشستم با فاصلهالفبای عشق را در قلبمدوباره و دوباره مرور کردماز قطره های باران برایت خواندماز اشک هایم شباهنگاماز ترانه های پاییزیدر نیمه شب یلداواژه ها سرودمهیچ نگفتینگاهت آرام و محجوبپشت فاصله هایمان را خالی می کردو سکوتت نقش زداولین شب آرامش رادر مهمانی دل هایمان …

شعر نو آرامش احساسی

اینجا باز رود آرامو تو آرام تر از رود روانمن دلم می خواهداین آرامش آبی رابرهم بزنمتا دل من هم آرام شودتو بیا آرامش چشمانت رابا خروش دامن قسمت کنشاید یک لحظهیک آنآرام بگیرد دل افسرده منای نگاهت آرامروحت پاککاش می دانستیچه فسون هاست نهان در پس آن ناز نگاهاین چه شوریست فکنده ای به دل سوخته اممن خود افروخته اممن سراپا دردمو تو درمان همه درد منیدور باطل زده ام این همه عمرباز سرگردانمبی تو من حیرانمباز سرگردانم

***

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

***

شعر نو آرامش

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم:

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ!

***

در من ابری نهفته است که به آفتاب می خندد.

چترت را فراموش کن اگر به سوی من می آیی.

فراموش کن اگر از آسمان غمی داری .

با من اینجا آرامش بی کران بارانی است

که از چشمان تو سال هاست می بارد

تمام این روزها

با لبخندت آفتابی بود

اما

دلتنگی آغوشت… رهایم نمی کند،

به راستی…

عشق بزرگترین آرامش جهان است

***

عاقبت

همه‌ی ما

زیر این خاک

آرام خواهیم گرفت

ما

که روی آن

دمی به همدیگر

مجال آرامش ندادیم

***

فرشته نبود

اما مهربان بود

بی پناهم که یافت

خانه ای ساخت برایم

از نور و آرامش

ومن با شکوه زیستم

دست هایش سفید بود و روشن

انگار

از چیدن ماه آمده بود

***

دوستم داشته باش

از رفتن بمان!

دستت را به من بده،

که در امتداد دستانت

بندری است برای آرامش!

***

هر تنی شاید بتونه لذت بخش باشه

اما هر شونه ای عمرا بتونه آرامش بخش باشه.

***

وقتی دلتنگ باشی

تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند

باز هم

دل تو بارانیست

***

عجیب نیست که دستهایت

هجوم عمیق آرامشند هنوز

عجیب نیست که همیشه

با آن چشم های آشنا

مرا می بری به روشنی

***

کاش خوشبختی، صبر و آرامش هم

مانند مرگ

حق هر انسان بود

***

آسمان همچو صفحه دل من ، روشن از جلوه مهتاب است

امشب از خواب خوش گریزانم

که خیال تو خوشتر از خواب است

بیا آبی باش به رنگ آسمان…تا من همیشه سر به هوایت باشم

***

آرامشت مسری‌ست

آنقدر که سرایت کرده است

به پیراهن سفیدت

بانو

لحظه ای بایست

مقابل باد

تا با اهتزاز پیراهنت

دنیا از جنگ بایستد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا