متن و جملات

متن کوتاه شکایت از روزگار~ 30 جملات تلخ درباره بالا و پایین روزگار

در این مطلب متن کوتاه شکایت از روزگار، جملات درباره تلخی های روزگار و متن های غم انگیز درباره بالا و پایین روزگار را گردآوری کرده ایم.

جملات و متن کوتاه شکایت از روزگار تلخ

روزگار عوض میشهو آدما عوضی تـرچـه بی معرفت شده اَست روزگارسیلی اش محڪم بودبه گوش احساسم

میخوام به خدا بگم گرچه از این روزگار خیلی خسته اماما هَنوز پشتم به خودش گرمه…

چه ساده ایم ! در این ایستگاه خالیِ متروکنشسته ایم کماکان به انتظار … بِمانَدچه روزهای قشنگی قرار بود بیایندچقدر شاکی ام از دست روزگار … بِمانَد !

موضوع غم انگیز در خصوص زندگیکوتاه بودن آن نیستبلکه غم انگیز آن است کهما زندگی را خیلی دیر شروع می کنیم

دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ‏از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ..

متن درباره روزگار تلخ

کجا رواستکه از دستِ دوست هم بکشددلی که این همهاز دستِ روزگار کشید؟..

بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگارفکری به حال خویش کن این روزگار نیست…

سکوت ظاهرش قشنگهاما باطنش روح آدم را میخوره….

بعضی از آدم های این روزگار با گرگ بره می خورند..با چوپان گریه می کنند..!مراقب باشیم

روزگار بدیست..!درست وقتی در آتش میسوزیهمه به بهانه آب آوردن میروند

جملات شکایت از تلخی روزگار

بگذار بگذرن روزهایی که روزگار ما نیستروزگار روز ما هم میرسد..

باران کمی آهسته تر، اینجا کسی در خانه نیستمن هستم و تنهایی و دردی که نامش زندگیست.!

زندگی تلخ ترینخواب من است.!خسته ام خسته از این خواب بلند…

از روزگار آموختم که باید صبر کرداز صبر آموختم که باید صبر کردصبر…

تلخ ترین قسمت زندگی اون جاییه که آدم به خودش میگهچی فکر می کردیم و چی شد..!

خدایا عاشقش کن تا بفهمد درد من رابفهمد روزگار غمگسار سرد من را…

متن درباره بالا و پایین روزگار

آدم های این روزگار؛زندگی هایشانهمانند کویر است.با روزهایی گرم وشب هایی سرد و یخبندان.ترک های بی شمار قلب هایشانحتی اجازه نمی دهد،امیدی به آب و آبادانی داشته باشند.آدم های این زمانهبیش از اندازه همانند کویرند.همانقدر سرد،همانقدر بدون امیدو همانقدر شکسته.

این روزها..من خداى سکــــــوت شده امخفــقان گرفته ام تا آرامــش اهالى دنــیا خـط خـطى نشود

روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماندروز و شب دارد، روشنی داردتاریکی دارد کم دارد، بیش دارددیگر چیزی از زمستان باقی نماندهتمام می شود بهار می آید..

حال من خوب است حال روزگار خوب نیست

به چرخ روزگار گشتیم ولی سامان ندیدیمما کویر تشنه آبیم ولی باران ندیدیم

پیوند عُمربسته به موییست هوش دارغَمخوار خویشباشغم روزگار چیست..حافظ

بی خیال روزگارم در خیالت ای یارثانیه‌ها می‌ شمارم در قبالت ای یارزان روزی که تو بر من رخ نمودیدل شده‌ محوی جمالت ای یارمن اگر روزی به تو پیوست شومنیست کنم خیش در جلالت ای یار

تلخی روزگار اونجا شروع میشه که خیلیچیزا رو میشه خواست اما نمیشه داشت

عاشقم کردی‌ و رفتیلعنتی‌ این‌ را‌‌ بدان،پیش‌ پایت‌ می‌ گذارد روزگار، این‌ درد‌ را …

از این مردمانِ بدِ روزگار

ندارم دگر هیچوقت انتظار

هم آنان که اعضای یک پیکرند

همه تشنه ی خون یکدیگرند

نمی دانم چه کسیدست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفتکه دیگر نمی افتند..

وقتی هستینه آبی آسمان آبی تر می شودنه سبزی زمین خوش رنگترروزگار هم از بازی هایشدست نمی کشد.ولی دلمعجیببه بودنتقرص می شود.

زندگی می چرخه مثل یه تاس..امروز حکم میکنی!!فردا التماس

انسان دو نوع معلم دارد:آموزگار و روزگار

هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی،دومی با تلخی به تو می آموزد.

– ژاوتگ تزو

من و تو پس زده ی روزگار امروزیم..هوشنگ ابتهاج

که داند بجز ذات پروردگارکه فردا چه بازی کند روزگار

بازم فصل پاییزفصل تنهایی و قدم زدن روی برگهای زرد و نارنجیوزیدن باد و خش خش برگها منومیکشونهسمت تموم دلتنگیامغرق در آرزوهای و رویاهام میشمآرزوی داشتن توو رویای با تو بودناین آرزو و رویا مدام در حال چرخیدنمثل گردونه ی این روزگار

پاییز، بهار به بغض نشسته است،در اندوه بیکران روزگار…

داستان کوتاه شکایت از روزگار

مردی از دست روزگار سخت می نالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست.استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است !استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟مرد گفت: خوب است و می توان تحمل کرد !استاد گفت: شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه ی آن را تعین می کند. پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا